بزرگان کوهنوردی ایران
بزرگان کوهنوردی ایران
پیشکسوتان و بزرگان کوهنوردی ایران از نظر دانش فنی و چه از نظر روحیه و سجایای اخلاقی بی تردید در بین جامعه ورزشی کشور اگر نگوییم بیمانند که بیشک کمنظیر هستند. زیاده نیست اگر بگوییم احترام به پیشکسوتان و بزرگان کوهنوردی ایران از خصایل بارز و ارزشمند در بین علاقهمندان حوزه کوهنوردی است.
پیشکسوتان و بزرگان کوهنوردی ایران زحمات زیاد و بی منتی را از سر عشق به طبیعت و کوهنوردی برای این رشته ورزشی کشور متحمل شدند. نام و یاد این عزیزان در تاریخ کوهنوردی ایران همواره زنده و جاوید خواهد بود. در همین راستا قصد داریم تا در اینجا به معرفی هرچند اجمالی از زندگی و برخی از فعالیتهای ایشان بپردازیم تا چراغ راه و سرمشقی برای نسل جدید و نسلهای آینده باشد.
صد البته که برخی از این عزیزان و بزرگان کوهنوردی ایران گمنام و بعضی نیز در بین جامعه از شهرت بیشتری برخوردارند. لذا این صفحه همواره در حال تکمیل بوده و تعداد اسامی موجود در این مطلب به مرور بیشتر و کاملتر خواهد شد.
استاد فریبرز ناژداکی
استاد فریبرز ناژداکی متولد ۱۳۲۶ در تهران میباشد که هماکنون در کسوت مربی و مدیر شرکت درحال فعالیت میباشند. ایشان قریب به ۵۰ سال در عرصه کوهنوردی فعالیت نموده است که خلاصهای از فعالیتهای ایشان بدین شرح میباشد:
- مربی درجه یک کوهنوردی با بیش از ۳۵ سال سابقه مربیگری
- صعود به اکثر قلل و دیوارههای کشور در فصول و جبهههای مختلف (برخی برای اولین بار)
- کوهنوردی در مناطق آلپ (سوییس، فرانسه، ایتالیا و …)
- طراحی و ساخت وسایل کوهنوردی برای اولین بار در دهه ۴۰
- آشنایی با استانداردهای ایمنی در ورزش و عضو CCA
- اولین دبیر هیئت کوهنوردی استان تهران
- مشارکت در تدوین دورههای آموزشی کوهپیمایی در سطوح مختلف
- مقالات متعدد در همایشهای و کنفرانسها
- دبیر کارگروه کوهپیمایی فدراسیون از ابتدای تاسیس تا کنون
از استاد فریبرز نازداکی میتوان به عنوان یکی از تاثیرگذارترین پیشکسوتان و مربیان ایران نام برد که نزدیک به چهار دهه از عمرشان را به تربیت و آموزش کوهنوردان اختصاص دادهاند. لبخندهای دلنشین و لحنی مهربان همراه با دانش فنی و تجربه بینظیر، استاد ناژداکی را در ذهن تمام کوهنوردان ایران ماندگار کرده است.
محمود شعاعی
محمود شعاعی رییس سابق فدراسیون کوهنوردی متولد 1341 تهران متاهل و دارای مدرک کارشناسی مهندسی عمران میباشد. محمود شعاعی طی بیش از سی سال فعالیت کوهنوردی موفق به صعود اکثر قلل داخلی و قلل خارجی مهمی از جمله اورست، دائولاگیری، مراپیک نپال گردید و در سمتهای مختلف اجرایی انجام وظیفه نمود.
ایشان سابقه ریاست فدراسیون کوهنوردی را نیز داشتهاند و در این جایگاه هم خدمات شایانی ارائه فرمودند.
از جمله افتخارات و عناوین محمود شعاعی
- دارای مدرک مربیگری رسمی فدراسیون کوهنوردی کشور از سال 64 و دارای سی سال سابقه کوهنوردی مستمر
- فعالیت و همکاری در فدراسیون کوهنوردی طی سالهای 60 تا 64
- عضو هیئت رئیسه و دبیر فدراسیون کوهنوردی کشور از شهریور 77 تا تیر 82
- رییس فدراسیون کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران از سال 88 تا 92
- صعود قله 6654 متری مراپیک کشور نپال در رشته کوههای هیمالیا در بهار 79 به عنوان نماینده همراه فدراسیون در کنار اولین تیم اعزامی بانوان به هیمالیا
- صعود قله آرارات کشور ترکیه در مهر ماه 82 به عنوان نماینده همراه فدراسیون در کنار تیم اعزامی بانوان
- صعود قله 8848 متری اورست در کشور نپال در کنار تیم اعزامی فدراسیون با عنوان اولین صعود بانوان مسلمان در بهار 84
- عضو کمیته غارشناسی ایران با حکم رئیس سازمان تربیت بدنی از سال 78 تا 81
- صعود اکثر قلل مرتفع کشور (تابستانی و زمستانی)، عضو تیم صعود زمستانی هرم داغ سبلان در بهمن سال 60 که برای اولین بار با موفقیت انجام گرفت.
- عضو تیم صعود زمستانی تیغه شمالی دماوند در سال 64 – صعود زمستانی قله دماوند، سبلان، دنا، زردکوه و … انجام عملیاتهای منفرد امداد و نجات در کوهستان طی سالهای 64 تا 82 – صعودهای فراوان قله دماوند از مسیرهای مختلف و در فصول مختلف سال و صعود یکروزه به کرات.
- اخذ لوح تقدیر از رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی.
- مورد تفقد مقام معظم رهبری در آبانماه 84 بهمراه اعضاء تیم اورست.
- مدیر و کارشناس پروژههای ملی و نقشهبرداری طی سالهای 1369 لغایت 1382
- مدیر ارشد سازمان جغرافیایی طی سالهای 1382 لغایت 1385
- مدیر ارشد وزارت دفاع از فروردینماه سال 1386
سعید طوسی
سعید طوسی متولد سال 1338 در تهران است. او کوهنوردی را هنگامی که پانزده سال بیش نداشت از کوههای شمال تهران ابتدا به اتفاق برادرش مجید طوسی و سپس با گروه کوهنوردی آرش شروع كرد. سال 1361 براي ادامه تحصیل عازم آمریکا شد و دوره مهندسی کامپیوتر را به پایان رساند.
در مدت تحصیل بعلت گرفتاریهای درسی و کار، حدود هشت سال در برنامههای کوهنوردی او وقفه ایجاد شد. سال 1373 پس از صعود به قله Mt. Rainier در غرب آمریکا، مرحله تازهای در زندگی ورزشی او آغاز شد و همان زمان بود که رویای دیرینه او برای صعود به “اورست” به واقعیت نزدیکتر شد. در این راستا در سال 1375 به آرژانتین سفر كرد و به عنوان اولین ایرانی قله “آكونكاگوا” بلندترین قله نیمکره جنوبی را با موفقیت صعود كرد.
سال 1377 برای شناسایی منطقه “اورست” عازم نپال شد و ضمن دستیابی به بارگاه اصلي (Base Camp) “اورست”، توانست سه قله 6000 متری را به تنهايي صعود كند. وي در سال 1378 برای صعود “اورست” اعلام آمادگی كرد و سرانجام در ساعت ده و نیم بامداد دوم خرداد 1379 صعود انفرادی به قله “اورست” را با نامگذاری این صعود بنام “صعود همبستگی” با موفقیت به انجام رساند.
سعيد طوسي به دنبال ذهنيت قديمي صعود به قله “آمادابلام” با ارتفاع 6856 متر، که یکی از زیباترین غولهای منطقه هیمالیا است و اندیشه صعود آن از زمان صعود اورست در ذهن او شکل گرفته بود، توانست در ساعت دوازده و نیم بعد از ظهر هفتم آبان ماه 1386 بر فراز قله زیبای اين كوه بایستد.
راهپیمایی در منطقه “قراقروم” پاکستان به سمت بارگاه اصلي K2 و صعود به کمپ شماره یک K2 در تابستان 1380 و راهپیمایی دور آناپورنا در منطقه هیمالیا در پاییز سال 1382 از برنامههای انجام شده توسط سعید طوسی است.
تابستان 1384 جهت آمادگی بدنی صعود به قله ماترهورن، بصورت انفرادی به قله “مون بلان” صعود نموده و چند روز پس از آن به همراه سه نفر از ایرانیان مقیم اروپا و با قبول سرپرستی تیم موفق به صعود فنی قله ماترهورن گردید.
در این صعود هنگام بازگشت از قله در عملیات نجات 5 نفر صعود کننده که در 70 متری زیر پناهگاه 4000 متری در شرایط نامساعد جوی گرفتار شده بودند، سرپرستی عملیات امداد را بعهده گرفت و با موفقیت عملیات امداد را به پایان رساند.
استاد محمود اجل
محمود اجل در سال 1281 در شهر همدان متولد و در سن هفت سالگی در سال 1288 همراه پدرش به قله الوند صعود کرد و با این صعود چنان عشق و علاقه و شوری در او پدیدار شد که مدت پنجاه و پنج سال (تا زمانی که توان کوه رفتن داشت) به کوهنوردی ادامه داد.
زندهیاد محمود اجل اولین کوهنورد کلاسیک همدان و از اولین کوهنوردان نامی کشور بود که کوهنوردی نوین و فنی و علمی را در ایران شروع نمودند اساتید بزرگ کوهنوردی ایران: کاظم گیلانپور، جلیل کتیبهای، کیغام میناسیان و محمود اجل پایه کوهنوردی نوین ایران را بنا نهادند و اولین صعود بر روی کوههای بزرگ کشور از جمله دماوند، علم کوه، اشترانکوه، دنا، زردکوه، … را داشتند و با گزارشات جالب و ارزنده خود راه را برای کوهنوردان جوان آن زمان گشودند.
و در این راه مرحوم اجل علیرغم مشکلات مالی و سختیهای سر راه با صعود کوههای کشور با شعر و نقاشی و کمی عکاسی و گزارش کوه فرهنگ کوهنوردی را ترویج مینمود. و نقش بسیار ارزندهای داشت.
در سالهای 1290 تا 1304 با همکلاسیها روزهای جمعه کوه خورزنه (در شرق همدان) را که امروز به شکل کلاسیک کلاسهای کوهنوردی در آن برگزار میگردد، به کوهپیمایی و تمرین میپرداخته و از آنجا بعنوان اولین کلاس آموزش کوهنوردی یاد میکند.
در سال 1306 در مسافرتی به تهران با دیدن قله توچال، شیفته آن شده و تصمیم به صعود آن گرفت. در یکی از روزها سوار بر الاغ شده با پرداخت 3 ریال فاصله تهران تا ده تجریش آن زمان و سپس ادامه راه را تا دربند را سه ساعته طی کرد و از آنجا با پرداخت ده شاهی سوار بر قاطر، خود را به پس قله رسانده و با راهنمایی علفچینها و یک شبمانی، به قله صعود کرد.
نوگرایی و اشتیاق به کوهنوردی باعث شد با ارادهای استوار به شناسایی و صعود قلل مرتفع ایران که بعضاً تا آن زمان ناشناخته بودند و پای کوهنوردان بدانها نخورده بود پرداخت. اگرچه اولین صعود بر قلل و ارتفاعات یا پیمایش غارها امتیاز محسوب میگشت، وی کمترین ادعایی نداشت و خودستایی نکرد و آنچه نگاشت با هدف معرفی کوهها و مناطق کوهستانی ایران بود.
اجل بسیاری از نقاط کوهستانی را شناسایی و به کرات صعود کرد. گاه با خرید قاطر به مدت دو تا سه ماه به کوههای دوردست رفت و بدون داشتن امکانات لازم به مطاله و شناسایی ارتفاعات شاخص کوهستانی پرداخت.
اجل معتقد بود کسی که پا بر عرصه طبیعت و کوه مینهد، میهمان طبیعت بوده و به حریم گلها، گیاهان و جانوران پا گذارده است و ملزم است آن حریم را محترم شمارد و آرامش و سکوت طبیعت را حفظ کند و مجاز نیست به ترکیب طبیعی کوه دستاندازی کند و اصولاً یکی از شایستگیهای انسان را در حفظ محیط زیست ارزیابی میکرد. وی کوهنشینان را دوست میداشت و احترام ویژهای برای آنان قائل بود.
کوهنوردان جوان امروز که با همه امکانات، کوههای دور افتادهترین نقاط ایران را با آرامش و بدون مخاطرهای صعود میکنند، آگاه باشند که این امر در سایه تلاشهای اجلها که تنها و با کولهپشتی که خود از پوست گوسفند درست میکردند و همچنین با لوازم دستساز، کوهنوردی را برای آنان هموار ساختهاند. یکی از همنوردان ایشان که از چهرههای تأثیرگذار و شاخص کوهنوردی کشور میباشد اظهار داشت: اجل چهارصد قله از کوههای غرب کشور را در آن سالها صعود کرده است.
محمود اجل در سال 1327 و در سن چهل و شش سالگی به اتفاق همنوردان جوان (گروه کوهنوردان آزاد) را تأسیس کرده، سپس شعباتی در شهرهای همدان، رشت و کرمان نیز دایر نمودند.
برخی از صعودهای مهم محمود اجل
صعود قلههای منطقه الوند تا سال 1304 – قلّه توچال 1306 – دماوند 1326 – کوههای منطقه دنا 1329 – کوههای منطقه دنا 1330 – کوههای منطقه کرمان (هزار، لاله زار، محمد آلال، جوپار) 1330 – شیرکوه و برفخانه 1330 – علم کوه و تخت سلیمان 1332 همراه با آقای گیلانپور – اشترانکوه 1334 – خان گرمز 1338 – آزاد کوه 1337 – کرکس 1339 جوپار احتمالاً سال 1330
اجل از مربیان دوره دوم کوهنوردی کشور بود و در سال 1333 در سن پنجاه و دو سالگی این دوره را پشت سرنهاد. ایشان همچنین در کلاسها در امر آموزش فعالیت مجدانهای داشت و مبانی اخلاقی و مهرورزی را سرلوحه امور قرار میداد و با طرح مباحث کوهنوردی و مسائل اجتماعی ابعاد این ورزش را توسعه و بسط میداد. در این کلاسها ضمن بهرهمندی از کوهنوردی تجربههای مفیدی نیز انتقال پیدا میکرد.
کوهنوردان پیشکسوت امروز که تحت آموزشهای وی هم قرار داشتهاند فراموش نکردهاند که در درههای لالان و دارآباد در کلاسهای کوهنوردی چگونه خستگیناپذیر و بدون کوچکترین چشمداشت اهتمام میورزید.
یکی دیگر از کوهنوردان با بازگو کردن خاطرات خود چنین بیان کرد: مرا بیاد گذشتهها انداختید، یاد زمانی که با کولهپشتی سبکی به کوه میرفتیم و با کوله باری سنگین از تجربه مراجعت میکردیم. همچنین نکته طنزآمیزی از مرحوم محمود اجل در یادها مانده است که در حین آموزش دوستان را از ترس برحذر میداشت و میگفت: نترسید، اجل بالای سر شماست.
محمود اجل در سال 1337 و در سن پنجاه و شش سالگی به خاطر پارهای مسائل به زادگاهش همدان مراجعت کرد و تا سال 1340 در آنجا سکونت کرد. حاصل سه سال اقامت در همدان آشنایی با کوهنوردان جوان و برنامهریزی در صعود قلل و همچنین آموزش بود که اغلب زنده یاد حسن ابریشمی که از مربیان و پیشکسوتان همدان بود ایشان را یاری میرساند.
بازگشت به تهران سالهای پایانی پنجاه و پنج سال کوهنوردی وی بود و بدین ترتیب در سال 1343 به خاطر کهولت سن و دردهای شدید مفصلی، از کوهنوردی کناره گرفت. اما همچنان عاشقانه و در اندیشه کوه زیست که بازتاب آن در اشعارش انعکاس دارد.
اجل در عین حال در تحلیلهای اجتماعی خود نیز پا برجا بود و در توصیههایش به جوانان کوهنورد تأکید میکرد که از زندگی اجتماعی غفلت نورزند و در عین حال کوه را بعنوان مظهر پاکی و تندرستی، دوستدار باشند.
اجل شخصیتی ممتاز در جامعه کوهنوردی داشت و از احترام والائی برخوردار بود و با طبع بلند و عزت نفس زندگی کرد و مستقل و آزاداندیش بود. زندهیاد باقر خورشیدی که از کوهنوردان شاخص و بنام خطه خراسان بود، او را پدر، مرشد و پیر و استاد قلمداد کرد.
محمود اجل در اشعارش مسئولین کوهنوردی را از شعار منع میکرد و تشکیلات کوهنوردی کشور را به مشورت با هم و شورا تشویق مینمود. زنده یاد اجل پس از عمری تلاش سازنده و تشویق به مثبتاندیشی برای پیشبرد و اعتلای ورزش کوهنوردی و در سال 1342 به خاطر کهولت سن و دردهای شدید مفصلی از کوهنوردی باز ایستاد و در تاریخ 18/2/1362 غریبانه به دیار باقی شتافت، یادش گرامی باد.
کوهنوردان برجسته و قدیمی همدان موفقیتهای خود را مرهون استفاده از تجربیات استاد محمود اجل میدانند و به او ارج نهاده و احترام میگذارند.
استاد جلال رابوکی
جلال رابوکی (فروزان) كوهنورد پرسابقه، عضو موسس خانه کوهنوردان تهران و بازرس انجمن كوهنوردان ايران، در روز جمعه 30 فروردين 1381 به همراه دو تن از دوستانش راهی صعود قله دماوند از مسير عادی جنوبی (بارگاه سوم) شد. آنان صبح زود از تهران به راه افتادند و با خودرو تا گوسفندسرا رفتند و سپس خود را به بارگاه سوم رساندند.
يكی از همراهان، به علت نداشتن آمادگی در پناهگاه ماند و دو نفر ديگر در هوای ابری و پر باد به سوی قله حركت كردند. اين دو كه شناخت بسيار خوبی از مسير داشتند، و هر یک بارها و بارها از اين مسير تا قله رفته بودند، به صورت مستقل از هم ادامه مسير دادند (اين شيوه بنا به الزامات صعودهای سريع، مورد توافق قبلی آنان بود).
جلال، آخرين بار در ارتفاع 5500 متر ديده شد و ديگر خبری از او نشد. نفرات همراه او تا صبح روز بعد در پناهگاه ماندند و سرانجام در شرايط هوای بسيار بد با اين فكر كه شايد جلال خود را به گوسفند سرا رسانده باشد، به آنجا رفتند كه متاسفانه خودروی جلال را در آنجا ديدند و از خودش نشانی نيافتند.
از همان روز شنبه عدهای از دوستان جلال به رينه رفتند، و تلاشهایی را برای يافتن وی آغاز كردند. اما هوای بسيار خراب و بارندگی شديد در آن روز و چند روز بعد، اجازه بالاتر رفتن از حدود آبشار يخی و در جبهههای ديگر دماوند، بالاتر از پناهگاهها، را نداد.
جلال متولد 1325 بود و از نوجوانی به كوهنوردی علاقمند شد. او خيلی زود به اين نتيجه رسيد كه در كوهنوردی بايد به شكلی جدی تمرين كرد، و دست به كارهای نو و صعودهای “با سَبک” زد. با اين طرز تفكر، در هجده سالگی اقدام به صعودهای سريع به قله آزادكوه كرد.
وی در سالهای بعد با صعودهای مكرر و غالبا سريع به قلههای گوناگون – به ويژه دماوند- خود را به عنون یک كوهنورد قوی و شاخص شناساند، و به همين دليل در فاصله 1352 تا 1357 چهار بار به عنوان عضو تيمهای ايرانی عازم هيماليا انتخاب شد. در تمام اين برنامهها، جلال قويترين يا يكي از قويترين افراد گروه بود و نقش اساسی در پيشروی تيم و برقراری چادرگاهها داشت.
يک ويژگی برجسته جلال فروزان اين بود كه با برنامه، حساب شده و هدفمند كوهنوردی میكرد. هرچند سال يكبار طرحی میريخت (يا در اجرای طرحی شركت میكرد) و مجدانه شروع به تمرين، و سپس اجرای كار میكرد. در اين زمينه، كارهای هيماليایی او (1357-1352)، و طرحهای او برای شناسايی و صعود دره يخار (1360-1355) صعود زمستانی گرده آلمانیها (1363-1358)، یکسره نوردی يا پيمايش خط الراسها (1375-1370)، و صعودهای سريع و پیدرپی دماوند (1380-1375) قابل ذكراند.
يک نمونه از تمرينهای پيگير او اين است كه در سال 1380، سی و شش بار فقط به قله دماوند صعود كرد، تمامی اين صعودها ظرف یک روز از تهران انجام شد. در اين اواخر، باز هم در انديشه به جا گذاشتن ركوردهای ورزشی ديگری در کوهنوردی (صعودهای چند جبههای و سريع دماوند در زمستان) بود و آخرين برنامهاش نيز، تمرينی در جهت آن كار بود.
علاوه بر كوهنوردی، جلال كارهای جالب توجهي در زمينه كويرپيمايی كرده بود. او در سال 1354 شناسايیهایی در حاشيه كوير (چوپانان – جندق – رباط پشت بام) انجام داد، در سال 1359 از كوير حوض سلطان به ورامين، در1360 در كوير مركزی از طرود به جندق، در سال 1361 در كوير مركزی از طرود به عروسان (اين بار بدون شتر و راهنما) رفت، در سال 1363 كوير سياه كوه و در سال 1364 كوير نطنز را پيمود.
ديگر اين كه جلال كوهنوردی خود را محدود به منطقههای خاصی نكرده بود، كارنامه او دربر گيرنده صعودهای بسيار در رشته كوههای مختلف كشور بود: جوپار، اشترانكوه، كركس، زردكوه، پلوار، هزار، لالهزار، تمامی بخشهای البرز و…
ويژگی ديگری كه شخصيت جلال را در كوهنوردی ايران كممانند كرده است، حضور فعال و دلسوزانه در گروههای كوهنوردی و همكاری با جوانان و تازه واردان به كوه بود. او از موسسان خانه كوهنوردان تهران (تاسيس: 1358) بود و آخرين برنامهاش نيز، برنامه خانه بود.
در تمامی اين سالها او در جلسههای هفتگی خانه شركت میكرد و كمکرسان اعضای آن بود. از نخستين شماره مجله كوه (زمستان 1374) با آن همكاری داشت و مقالههایی به آن میداد كه در آنها میكوشيد، طرحهای نو و خلاقانه را معرفی كند. در جلسه 1/3/79 (انتخاب هيات موسس انجمن كوهنوردان ايران) به عنوان موسس، و در جلسه مجمع عمومی 15/10/79 به عنوان نخستين بازرس انجمن انتخاب شد، و تقريبا در تمام نشستهای هيات مديره و گردهمايیهای انجمن شركت موثر و فعال داشت.
از ديگر كارهای جلال كه نشانگر علاقه او به جامعه كوهنوردان و تمايلاش به سهيم ساختن ديگران در لذت صعودها بود، فيلمبرداری و عكاسی جدی از كوهها و برنامههای كوهنوردی و قرار دادن بیدريغ آنها در دسترس كوهنوردان ديگر بود. متاسفانه در اين ميان، دستگاه رسمی كوهنوردی نتوانست در جلب او و استفاده از تجربههايش موفق باشد.
زندگی كوهنوردی جلال خالی از خطر نبود، خودش اشاره میكرد كه در یک حادثه سنگنوردی در اوايل كارش، كتفهایش آسيب ديد و اين امر او را برای هميشه از سنگنوردی بازداشت. در مرداد سال 1360 يكی از همراهانش روی شيب يخچالی پای ديواره علمكوه به سختی آسيب ديد. در زمستان 1374 در آزادكوه گرفتار بهمن شد و معجزه آسا جان به در برد.
در 19/1/1378 همراه با مجيد بنی هاشمی گرفتار بوران و سرمای دماوند شد و در اين برنامه مجيد جان خود را از دست داد. و سرانجام… در برنامهای كه به ياد بنی هاشمي اجرا كرد، در كنار يار ديرين خود، دماوند سرافراز، آرام گرفت.
چهل سال فعاليت كوهنوردی پيوسته، سالها كار باشگاهی و دست يازيدن به كارهای نو و گوناگون تا آخرين روزها و تا سن بالا، از جلال چهرهای منحصر به فرد و صاحب سبک در تاريخ كوهپيمايی ايران ساخته است. از دست رفتن او ضايعهای غمانگيز و جبران نشدنی بود.
استاد محمد خاکبیز
محمد علی خاکبیز متولد سال ۱۲۹۸ تهران است، او کوهنوردی را از سال ۱۳۱۵ شروع کرد، فارغالتحصیل دانشکدهی نیروهای مسلح بود و ۴امین رییس فدراسیون کوهنوردی ایران از ۱۳۳۴/۸/۶ تا ۱۳۳۷/۳/۲۴. او در سال ۱۳۲۷ دیواره بیستون را به همراه حسین هاشمی و ابوالقاسم نوروزی صعود کرد.
او صعودهای زیادی به قلههای داخل و خارج کشور داشته است از جمله مونبلان در فرانسه، فوجییاما در ژاپن و مونتویتنی در آمریکا. خاکبیز در سال ۱۳۲۹ دورهای را در مدرسه کوهنوردی شامونی در فرانسه گذراند و در سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ اردوهای کوهنوردی مختلفی را به همراه کلاسهای آموزشی در روزهای جمعه ذز ارتفاعات پسقلعه و سربند برگزار کرد.
هدف او بردن دانش فنی کوهنوردی به میان توده کوهنوردان بود. او مبتکر و برگزارکننده اولین و دومین کنگره کوهنوردی ایران در شیراز و مشهد، از بهترین و کاردانترین رییسان فدراسیون کوهنوردی و در سالهای ۱۳۴۳، ۱۳۴۴، ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ رییس بنیاد هیمالایای ایران بود.
نفر وسط
او سرپرست برنامهی مشترک ایران و ژاپن در صعود به ماناسلو، نخستین کوه ۸۰۰۰ متری صعود شده بوسیلهی ایرانیان و سرپرست هیات کوهنوردی ایران و چین در صعود به اورست بود که تا ارتفاع ۷۵۰۰ متری صعود شد.
در تاریخ شنبه ۴ مهر ۱۳۸۸ روزنامهی ایران مصاحبهای با وی انجام داده است که در زیر نقل میشود. محمدعلی خاكبيز، كوهنورد ۹۰سالهای است كه هنوز ردپايش بر طبيعت نقش میبندد. هنوز لب به سخن نگشوده بود كه به نقطهای نامعلوم خيره شد. گويی خاطرات يكی پس از ديگری از جلوی ديدگانش میگذشتند، نمیدانست از كجا شروع كند.
وقتی به او گفتم، میخواهم باقديمیترين فردی كه موفق به صعود به قله دماوند شده است، گفتوگو كنم، لبخندی به لب آورد، لبخندی كه او را به گذشتههای دور برد. دستهايش را به يكديگر گره زد و پر قدرت آنها را روی ميز گذاشت و با صدايی كه پر از تجربه و صلابت بود گفت:
محمدعلی خاكبيز هستم، متولد 1298 در تهران و …
از كودكیهايتان بگوييد؟
اشتباه نكنيد، من هميشه بزرگ بودم و دوران كودكی برای من مفهومی نداشت. اكثر اوقات ورزش میكردم. زمانی كه ۱۲ساله بودم، روزهای جمعه با دوچرخه كنار راهآهنی كه قطار آن از تهران به طرف مرقد حضرت عبدالعظيم میرفت به سرعت قطار ركاب میزدم تا جايی كه بتوانم با دست قطار را بگيرم، آن وقت روی پله قطار ايستاده و دوچرخه را بالا میكشيدم. پس از مدتی در محل مناسب دوچرخه را روی زمين گذاشته و به طرف شهرری ركاب میزدم.
از همان زمان به كوهنوردی علاقهمند شديد؟
در يک خانواده مذهبی متولد شدم، مادرم بيشتر برای زيارت به اماكن زيارتی میرفت. من نيز در اين مسافرتها به طبيعت علاقهمند شدم و در دوران جوانی و نوجوانی به اطراف تهران رفته و دامنههای كوه را میپيمودم. اما فعاليت جدی من در رشته كوهنوردی از زمانی آغاز شد كه فارغالتحصيل دانشكده افسری شدم و خدمت خود را در ارتش آغاز كردم.
و با اصول كوهنوردی آشنا شديد؟
بله و مأموريتهايی كه به من داده میشد، فرماندهی مركز آموزش كوهستانی ارتش بود. از واحدهای مختلف ارتش افراد مختلف به اين مركز میآمدند تا با آموزشهای كوهستانی از قبيل صعودها، صخرهنوردی، عبور از يخچالهای طبيعی و… آشنا شوند.
برای فراگيری دورههای كوهنوردی به كدام یک از مناطق كوهستانی سفر میكرديد؟
آموزش كوهنوردی نياز به گذراندن دورههای آموزشی و ارتباط با ديگر ارتشهای كشورهای جهان داشت. بههمين دليل مدت يكسال به مركز آموزش كوهستانی ارتش فرانسه اعزام شدم و در دامنههای قله مون بلان (كوه سفيد) تكنيكهای كوهنوردی را فرا گرفتم.
پس از بازگشت از فرانسه فعاليت در اين رشته را چگونه ادامه داديد؟
پس از بازگشت از فرانسه، دورههای صعود به قلههای مرتفع جهان از جمله برنامههای من در زندگی بود. يكی از اين برنامهها صعود به قله ماناسلو بود. يكبار هم با كوهنوردان كشور چين برنامهای طرح كرديم تا راهی اورست بلندترين قله جهان شويم. مقصد اين برنامه صعود به قله اورست بود، با اين تفاوت كه بطور معمول كوهنوردان از راه كشور نپال كه در شمال هندوستان قرار دارد به اورست صعود میكنند، ولی كوهنوردان ما تصميم داشتند از طريق كشور چين اين صعود را انجام دهند.
صعود به قله اورست چگونه بود؟
برنامه صعود به اورست تا كمپ اصلی با موفقيت انجام شد، اما ادامه صعود به آينده موكول شد و برنامه صعود از راه كشور چين نيمه تمام ماند.
سختترين كوهپيمايی كه تاكنون داشتهايد، چه بوده است؟
يخچال نوردی و سنگ نوردی در كوههای فرانسه يا صعود به قله ماسانلو كه بسیار طاقت فرسا بود. اما ساير صعودها و كوهنوردیها بويژه در دامنههای ايران مانند البرز و سهند و سبلان و… بسيار لذت بخش بود.
از نخستين باری كه موفق به صعود قله دماوند شديد بگوييد؟
دقيقاً ياد ندارم كه چه زمانی به قله دماوند صعود كردم اما خيلی جوان بودم، صعود به اين قله یک روز طول كشيد و به جرأت میگويم، يكی از بهترين و زيباترين نشانههای قدرت خداوند را آن زمان ديدم و احساس كردم.
و اولين تجربه كوهنوردی مربوط به چه زمانی است؟
صعود به قله توچال اولين تجربه كوهنوردی من در زندگی است. وقتی به ارتفاع چهار هزار متری رسيدم، احساس جديد و فوقالعادهای داشتم. خوشحالی و قدرت در وجودم موج میزد و همين مسئله باعث شد كه كوهنوردی زندگی من شود و از آن پس تصميم گرفتم فعاليت در اين رشته را بطور جدی آغاز كنم.
تلخترين حادثهای كه در صعود به قلهها بهخاطر داريد، چه بوده است؟
هنگام صعود به قله ماسانلو قبل از رسيدن به كمپ اصلی، يك باربر تبتی از ميان شكافهای سنگی سقوط كرد و جان باخت. اين اتفاق تلخترين خاطره كوهنوردی من بود. بهغير از اين حادثه، خوشبختانه، اتفاق ناگوار ديگری در مدت زمان صعودهايم رخ نداده است.
زيباترين قلهای كه موفق به صعود آن شدهايد؟
هر قله، زيبايی خاص خودش را دارد و من نمیتوانم انتخاب كنم. شير كوه يزد، ارتفاعات كرمان، سهند و سبلان و قله زيبای دماوند كه بیهمتا است.
كوهنوردی در گذشته چه تفاوتی با كوهنوردی امروز دارد؟
كوهنوردی هميشه برای من زيبا بوده است و اگر هزار بار از يك قله صعود كنم خسته نمیشوم. البته در جوانی شور و اشتياق ديگری برای كوهپيمايی داشتم.
آخرين صعودتان به كدام قله بود؟
آخرين برنامه جدی صعود به قله، همان برنامه صعود به قله اورست با چينیها بود كه نيمهتمام ماند. اما تا اين لحظه هر جمعه با دوستان يا خانواده به دامنههای اطراف تهران میروم و كوهنوردی میكنم.
فكر میكنم سلامتی و تندرستی خود را مديون كوهنوردی و ورزش هستيد؟
بله، بهترين و بزرگترين تأثيری كه كوهنوردی برای من در اين سالها داشته است سلامتی است. با اين سن تاكنون به پزشک مراجعه نكردهام و يك عدد قرص نخورده ام. سالها پيش از ناحيه دست دچار آسيب جدی شدم، اما بدون مراجعه به پزشک و مصرف دارو بهبود پيدا كردم. سلامتی بهترين هديهای است كه ورزشكار میگيرد.
حرف آخر؟
طبيعت بهترين هديه زندگی و بودن در آن زيباترين سرگرمی من است.
زندهیاد استاد جلیل کتیبهای
جلیل کتیبهای، یکی از پیشگامان و پیشکسوت ورزش کوهنوردی، در پنجم بهمن 1300 در تهران دیده به جهان گشود. نام «جلیل کتیبهای را میتوان در کنار تاریخ کوهنوردی فنی در ایران قرار داد. او از دوره دبستان به کتاب و ادبیات و هنر علاقه پیدا کرد و و در نوجوانی با مطبوعات انس گرفت. از چهارده سالگی به ورزش و تکاپوهای ورزشی روی آورد و و رفته رفته به انواع ورزشها، از باستانی گرفته تا شنا و دوچرخهسواری و مشتزنی و وزنهبرداری و پرورشاندام و ژیمناستیک و … کوهنوردی پرداخت.
در پانزده سالگی از راه مطبوعات با دماوند و علمکوه و صعود به آنها آشنا شد و همانها بودند که در قلب و مغزش اثرهای نافذی نسبت به کوهستان و کوهنوردی به وجود آوردند.
در سال 1324، پس از یک بیماری قلبی، توانست نخستین کوه بلند خود را صعود کند. در سال 1325، نخستین صعود زمستانی قله (توچال) را انجام داد و در سال بعد نخستین صعود شبانه به همین کوه را اجرا کرد. در آغاز بهار 1327، به همراه دوستانش عزت الله شهیدا و هوشنگ محیط، دو صعود زمستانی – بهاری را به کوه سروهی ملایر در سوم فروردین و الوند همدان در هفتم فروردین که سه تن از کوهنوردان همدان (شریفی، سیدین، …) نیز همراهشان بودند، به ثمر رساندند.
کتیبهای از همین سال، تمرینهای سنگنوردی با ابزار فنی را در بندیخچال (توچال) شروع کرد و سپس نکتههای این روش نوین را در مجلههای ورزشی منتشر ساخت. عکس: دیدار نمایندگان انجمن کوهنوردان با جلیل کتیبهای در آلمان در مهرماه 1328 به همراه محمد کاظم گیلانپور و محمدعلی پرویزی، دو کار مهم در منطقهی علمکوه به انجام رساند: صعود به قله شاخک (که میپنداشتند بلندترین قله منطقه است) از مسیر صعود نشده گردنه سیاه سنگ؛ و صعود قله تخت سلیمان از مسیری که گیلانپور (در دفتر یادبودی که اکنون در باشگاه دماوند است) آن را « تیغه شمالی» نامیده است.
ورود به منطقه علمکوه از سمت شمال این قله، از این تاریخ مورد توجه کوهنوردان ایرانی قرار گرفت. در سال 1329 کتیبهای از سفر به مدرسه کوهنوردی و اسکی شامونی فرانسه باز ماند و دوستانش یعنی گیلانپور و پرویزی عازم این سفر شدند. در تابستان همین سال، نخستین صعود بانوان ایرانی (عصمت قاضی، فرخ کوهکن، نصرت کوهکن) به قله دماوند از مسیر شمال شرقی را سرپرستی کرد.
همچنین، همین خانمها به سرپرستی او به قله علمکوه (از مسیر جنوبی) و به قله پراو سفید در منطقه زردکوه صعود کردند. سال 1330، نخستین صعود انفرادی به دماوند از مسیر تخت فریدون؛ نخستین پیمایش یک تیغه بلند سنگی در ایران (تیغه جنوب شرقی هفتتنان زردکوه، همراه با خلیل عباسی و هوشنگ محیط)؛ نخستین صعود انفرادی مستند به بلندترین قله دنا (قاش مستان)؛ نخستین صعود مستقل و دیوارهای ایرانی (دیواره شمالی شاخک، به همراه محمد علی تفرشی) (صعود دیواره شاخک را که تا چند دهه بعد تکرار نشد) از جمله کارهای شاخص کتیبهای در این سالها بود که از آن به عنوان سرآغاز کار دیوارهنوردی در ایران یاد میشود.
در 22 آذر 1330، جلیل کتیبهای همراه با گیلانپور، هوشنگ محیط و ابراهیم صدری با هدف صعود دماوند راهی رینه بود که در نزدیکی آبعلی، خودروی جیپ آنان دچار حادثه شد و پای راست وی از 8 جا شکست. بیش از یک سال بستری شد و زخمهای او تا سال 37 بهبود نیافتند. سرانجام (گویا در اوایل دهه 50) پزشکان این پا را از بالای زانو قطع کردند.
با این حال، کتیبهای با همان پای آسیب دیده، در سال 1340 طی یک برنامه شش هفتهای به بررسی و مطالعه کوههای آلپ در پنج کشور اروپایی پرداخت. کتیبهای از سال 1327 در فدراسیونهای کوهنوردی پیش از انقلاب، سمتهای عضو هیات مدیره، مشاور عالی و معاون داشته است، اما پیشنهاد ریاست بر فدراسیون را یک بار در سال 1335 و بار دیگر پس از انقلاب نپذیرفته و گفته بود: «با وضع بدنیای که دارد نمیتواند آن طور که لازم است در خدمت کوهنوردان باشد».
او طرحهایی برای تشکیل « انجمن پیشگامان کوهنوردی» در دوران پیش از انقلاب و طرحی برای تشکیل «آکادمی ملی کوهنوردی» (فصلنامه کوه 27) ارایه داده است. (در بخش اخبار فصلنامه کوه 52 – پاییز 87 – آمده بود که با استفاده از رهنمود استاد کتیبهای، به زودی در دانشگاه آزاد واحد دزفول، آکادمی کوهنوردی راهاندازی خواهد شد). طرح برگزاری کنگرههای کوهنوردی ایران هم از او بود که نخستین آن در اول فروردین سال 1335 (در زمان ریاست محمد خاکبیز بر فدراسیون کوهنوردی) در شیراز افتتاح شد.
طراحی پوستر این کنگره (نخستین پوستر کوهنوردی ایران) و طراحی یکی از آرمهای فدراسیون نیز از کتیبهای بوده است. با وجود کارنامه کوهنوردی پرباری که در بالا به آن اشاره شد، وجهی از شخصیت کتیبهای که او را در میان تمامی کوهنوردان ایرانی ممتاز ساخته، چهره کوهنویسی او است.
کتیبهای، در مدت چند دهه به تنهایی نقش نویسنده مطالب فنی، معرف کوههای ایران به کوهنوردان ایرانی و خارجی، مترجم گزارشهای خارجی، وقایع نگار رویدادهای کوهنوردی کشور، مدیر مجله کوهنورد و کوهستان (1346 -1342)، مدیر مجلههای تربیت بدنی و پیشاهنگی و مفسر و فرهنگساز کوهنوردی را داشته است.
او همچنین از از حدود بیست و دو سال پیش همکار مجلههای کوهنوردی آلمان Alpinismus و Bergsteiger، و از سال 1374 همکار مجله کوه بوده است. سلسله مقالههای او در مجله کوه با عنوان «کوهنوردی نوین در ایران» که طی چند سال در این فصلنامه چاپ شد.
نخستین حرکت جدی برای تدوین تاریخ کوهنوردی ایران و منبع مهم کارهای بعدی در این زمینه بود. علاوه بر این، هر شخص دیگری هم که از او درخواست مقاله کرده باشد، بی نصیب نمانده و بسیاری از گاهنامهها و بولتنهای کشور، از مطالب او بهرهمند شدهاند.
مطابق برآوردی که خود استاد داشته، شمار مقالههایش بیش از 2500 (چاپ شده در بیش از 35 نشریه)، شمار نامههایش (که تقریبا همگی مربوط به کوهنوردی هستند) بیش از 4500 و مجموع نوشتههایش در حدود 13000 صفحه است. از کتیبهای چند کتاب هم چاپ شده است: الفبای کوهنوردی، کوهها و آدمها، آخرین صعود، یک کوه و یک مرد و … . نکته مهم این که کتیبهای در عین پرکاری، گزیدهگوی بوده و هیچگاه به حاشیه نرفته و زیادهگویی نکرده است.
همچنین، وسواسی ستودنی در پاکیزه نویسی، رعایت دستور زبان و رعایت نقطهگذاری درست داشته است. کتیبهای از نخستین کسانی است که در مباحث آموزشی خود به موضوع حفاظت کوهستان اشاره کرده است.
در این جا، چند جمله از کتاب الفبای کوهنوردی او نقل میکنیم: «در کوهستان، گلها و گیاهان را بگذارید در جای خود باقی بمانند، سبز تر و زیباتر بشوند و رشد کنند. زندگی آنها نیز مانند زندگی شما، با ارزش است» و «درباره حیوانهایی که در کوهستان با آنها برخورد میکنید، بیندیشید و زیباییهایشان را تحسین کنید.
فکر بکنید که آنها نیز چون شما، روح و اعصاب دارند، آنها نیز به زندگیشان علاقهمند هستند … و آنها نیز میتوانند شما را دوست داشته باشند، اگر شما آنها را دوست بدارید» و سرانجام … جلیل کتیبهای در سن 89 سالگی به علت کهولت سن در کشور آلمان درگذشت. «روحش شاد و یادش گرامی باد»
زندهیاد محسن نوری
محسن نوری متولد 11 شهریور 1329 در محله گلوبندک تهران متولد شد. از همان ابتدا به کوه و کوهنوردی علاقه زیادی داشت و آخر هفته خود را در کوههای دربند و بندیخچال سپری میکرد.
محسن نوری بعد از مدتها کوهنوردی تفریحی، از سال 1348 کوهنوردی را به صورت حرفهای و اصولی آغاز کرد. در سال 1354 دوره کارآموزی سنگنوردی را به صورت اردویی زیر نظر مربیان فدراسیون گذراند و شاگرد اول کلاس شد. در سال 1357 در دوره تکمیلی مربیگری شرکت کرده و جزء ده نفر برتر آن دوره شد.
با پرداخت 50 درصد هزینه به فدراسیون کوهنوردی به مدت 20 روز به همراه بعضی از مدرسین آن دوره و تعدادی از شرکتکنندگان به کشور اتریش اعزام گردید و یک دوره سنگ و یخ را به همراه صعود به چندین قله کشور اتریش گذراند.
در سال 1364 مربی درجه یک فدراسیون کوهنوری گردید؛ در سال 1371 موفق به اخذ دیپلم داور صعودهای ورزشی از فدراسیون کوهنوردی فرانسه شد و در تمام دوران کوهنوردی خود به عنوان مربی، مدرس، ناظر فدراسیون در زمینههای سنگنوردی، یخ و برف، صعودهای ورزشی و اردوهای برونمرزی با فدراسیون همکاری تنگاتنگی داشته است.
ایشان عضو اولین تیم ملی کوهنوردی ایران بعد از انقلاب برای صعود به قله 8035 متری گاشربروم 2 بوده است که موفق به صعود تا کمپ سوم قله گاشربروم 2 میشود. همچنین ایشان به عنوان مربی و سرپرست اردوهای آمادگی و انتخابی قله اورست نیز بوده است.
محسن نوری شاگردان بسیار زیادی را به جامعه کوهنوردی معرفی کرده است در کلیه کلاسها و ارودها بسیار سختگیر و جدی بوده است زیرا معتقد بود این سختگیری بعدا نجات بخش جان خود و همنوردان خواهد شد و اینکه در بحث آموزش به نحو احسن مطالب را بیان میکرد و سرسری از یک موضوع نمیگذشت و تا همه شاگردان آن مطلب را به طور کامل یاد نمیگرفتند به سراغ مطلب بعدی نمیرفت.
در سال 1379 ایشان دچار عارضه تومور مغزی میشود و برای اولین بار تحت عمل جراحی مغز باز قرار میگیرد و با توجه به اینکه دکتر ایشان تاکید داشتند که باید از فعالیت کوهنوردی بکاهند و از رفتن به ارتفاع پرهیز کنند ولی ایشان به سرعت دوره نقاهت خود را پشت سر گذاشته و دوباره به محیط کوهستان و کلاسها و اردوها بازمیگردند.
محسن نوری از سال 1379 تا 1392 شش بار تحت عمل جراحی مغز قرار گرفت و هربار به محیط کوهستان بازگشت فقط در دو سال آخر جراحیهای متعدد و تومور امان از ایشان گرفت و در بستر بیماری ماند و در تاریخ 12 دیماه 1392 پس از تحمل 12 سال بیماری سخت دارفانی رو وداع گفت.
محسن نوری در طول عمر کوهنوردی خود صعودهای بیشماری بر روی قلل مختلف کشور انجام داد. برخی از این فعالیتها به عنوان اولین صعود و یا اولین صعود زمستانی شناخته میشود.
برخی از صعودهای شاخص محسن نوری
- اولین صعود زمستانی قله سنبران – اشترانکوه (زمستان 1355)
- صعود دیواره علمکوه مسیر لهستانیها 1361
- صعود دره یخار 1361
- اولین صعود زمستانی قله پسندکوه (زمستان 1363)
- اولین صعود یخچال هرم داغ (زمستان 1363)
- اولین صعود زمستانی قلل چپکرو، کهو، سهسنگ و دوخواهران (زمستان 1364)
- صعود دیواره علمکوه مسیر فرانسویها 1366
- سرپرست تیم فدراسیون در صعود زمستانی گرده آلمانها (زمستان 1367)
- عضو تیم صعود زمستانی دیواره علمکوه (زمستان 1368)
اولین صعود زمستانی به قله دوخواهرون | تخت خرس به سمت دوخواهرون
- سرپرست صعود زمستانی گرده آلمانها (یادبود شادروان محمد داوودی)، (زمستان 1369)
- صعود دیواره علمکوه مسیر لهستانیها (سال 1369)
- صعود زمستانی قلل تختسلیمان، شانه کوه، سیاه کمان و چالون (زمستان 1372)
- سرپرست صعود زمستانی قله دماوند، جبهه غربی، تیم هیئت کوهنوردی استان تهران (زمستان 1375)
- عضو تیم ملی اعزامی به قله گاشربروم 2 (سال 1376)
- سرپرست صعود زمستانی قله دماوند، جبهه غربی، (اردوی تیم اورست)، (زمستان 1376)
- صعود یخچال شمالی سبلان 1380
- صعود زمستانی گرده آلمانها (اردوی تیم ملی)، (زمستان 1380)
تیغههای پسندکوه | اولین صعود زمستانی قله پسندکوه
- صعود زمستانی قله شاه شهیدان (زمستان 1382)
- سرپرست صعود زمستانی قله دماوند، جبهه جنوبی، (اردوی تیم ملی)، (زمستان 1387)
- صعود زمستانی قله پسندکوه (زمستان 1389)
- از سال 1376 نیز سرپرست و مربی تیم کوهنوردی بانک ملت بوده است.
دانلود فایل PDF گزارش صعود زمستانی قلل خطالرأس دوخواهرون / پسندکوه و گرده آلمانها علمکوه
روحش شاد و یادش گرامی؛
زندهیاد مهدی عمیدی < دومین پلنگ برفی کوهنوردی ایران >
مهدی عمیدی آهنگ زادهٔ ۸ آبان ۱۳۵۸، مشهد، کوهنورد، هیمالیانورد مستقل و نخستین ایرانی بود که توانسته قله اورست را بدون استفاده از کپسول اکسیژن صعود نماید. بلافاصله پس از اورست، قلۀ لهوتسه را فتح کرد.
مهدی عمیدی ملقب به پلنگ برفی ایران، کوهنوردی حرفهای را از سن ۱۹ سالگی و در ارتفاعات استان خراسان آغاز نمود و موفق به صعود قلههای مرتفعی همچون اسپانتیک، خان تنگری، ماناسلو، اورست (بدون استفاده از اکسیژن)، لهوتسه (بدون استفاده از اکسیژن)، پوبدا و کی ۲ (تا ارتفاع ۸٬۲۰۰ متری) شد.
وی در سال 1390 با برعهده داشتن سرپرستی دو تیم بینالمللی 23 اردیبهشت به قله اورست و 31 اردیبهشت به لوتسه بدون استفاده از کپسول اکسیژن این قله را صعود کرد؛ و این چنین او به عنوان اولین ایرانی که توانسته است بدون استفاده از کپسول اکسیژن به اورست و لوتسه صعود نماید.
همچنین اقدام به امدادرسانی در لوتسه نیز باعث شهرت این کوهنورد در سال 90 شد. وی مدیرعامل شرکت خدمات مسافرتی، جهانگردی و طبیعتگردی سرزمین خورشید نیز بود در سالهای اخیر فعالیت زیادی در امر سرپرستی صعودهای برون مرزی نیز داشت.
او با صعود به بلندای قله پوبدا به ارتفاع 7439 متر واقع در قرقیزستان در 25 امرداد 1390 لقب پر افتخار نشان پلنگ برفی را از آن خود نمود.
پیش از این کوهنورد خوب و به نام ایرانی آقای مهدی اعتمادیفر تنها فردی بود که توانست با همت خود لقب پر افتخار پلنگ برفی را به عنوان نخستین کوهنورد ایرانی دریافت نماید. ولی متاسفانه ایشان در سال 1385 در طی صعودی بر بلندای قله هشت هزار متری دائولاگیری (8156 متر) مفقود شد و به دیار باقی شتافت.
مهدی عمیدی بعد از ایشان به عنوان نخستین کوهنورد ایرانی خواهد بود که نشان پلنگ برفی را کسب مینماید. مهدی عمیدی موفق شد در طی یک برنامه پنج روزه و به صورت آلپی بر بالای قله پوبدا ایستاد.
او پیش از این توانسته بود قله پوبدای غربی را با ارتفاع 6960 متر در قالب تیم ملی در سال 84 صعود نماید.
در ۲۲ مهر ۱۳۹۱، مهدی عمیدی که برای صعود قله مونبلان، عازم فرانسه شد، او آخرین بار ساعت 11 بامداد، 16 اکتبر 2012 (25 مهرماه 1391) حوالی پناهگاه تتروس در ارتفاع 3200 متری در حالیکه قصد صعود انفرادی به قله مونبلان و سپس قله سرون واقع در سوئیس را داشته توسط دو کوهنورد لهستانی رویت شد.
با گذشت چند هفته بیخبری از او، ژاندارمری منطقه شامونیکس فرانسه گزارش عملیات خود برای یافتن این کوهنورد را اینگونه اعلام نمود: «…با توجه به زمان سپری شده از تاریخ ناپدیدشدن «مهدی عمیدی» و بارش برف تا سطح یک متر در ارتفاعات مونبلان احتمال زنده پیداکردن وی بسیار ضعیف است. برهمین اساس دادگاه بوننوال اطلاعات مهدی عمیدی شامل DNA را در فهرست ناپدیدشدگان قرار داده تا در صورت پیداکردن وی در آینده بتوان مهدی عمیدی را شناسایی کرد تا بستگانش مطلع شوند.»
این چنین مهدی عمیدی، پلنگ برفی ایران در سن 35 سالگی در کوههای آلپ آرام گرفت. یادش گرامی…
برخی از صعودهای مهدی عمیدی
- صعود قلۀ اسپانتیک ارتفاع ۷٬۰۳۰ متر در پاکستان عضو تیم ملی سال ۸۳
- صعود قلۀ خانتنگری ارتفاع ۷٬۰۱۰ متر قزاقستان عضو تیم ملی سال ۸۴
- صعود قلۀ پوبدا ارتفاع ۷٬۴۳۹ متر قرقیزستان عضو تیم ملی سال ۸۴
- صعود قلۀ منگلیکسار ارتفاع ۶٬۰۵۰ متر پاکستان سرپرستی سال ۸۵
- صعود قلۀ نوشاخ ارتفاع ۷٬۴۹۲ متر افغانستان سرپرست سال ۸۶
- صعود قلۀ دالیز ارتفاع ۶٬۲۰۰ متر پاکستان سرپرست سال ۸۶
- صعود قلۀ موستاق اتا ارتفاع ۷٬۵۶۰ متر چین سرپرست سال ۸۷-۸۸
- صعود قلۀ لنین ارتفاع ۷٬۱۳۴ متر قرقیزستان سرپرست سال۸۷
- صعود به قلۀ ماناسلو ارتفاع ۸٬۱۶۳ متر نپال سرپرست سال ۸۸
- صعود قلۀ ایلند پیک ارتفاع ۶٬۱۹۸ متر نپال سرپرست سال ۸۸
- صعود قلههای کمونیزم ارتفاع ۷٬۴۹۵ متر در تاجیکستان سرپرست سال ۸۹
- صعود قلههای کورژن وسکایا ارتفاع ۷٬۱۰۵ متر تاجیکستان سرپرست سال ۸۹
- صعود قلۀ کلیمانجارو ارتفاع ۵٬۸۹۵ متر تانزانیا سرپرست سال ۱۳۸۹
- صعود قلۀ اورست ارتفاع ۸٬۸۴۸ (صعود نخستین ایرانی بدون اکسیژن به قله) سال ۱۳۹۰
- صعود قلۀ لوتسه ارتفاع ۸٬۵۱۶ متر کشور نپال سال ۱۳۹۰
- صعود قلۀ پودا ارتفاع ۷٬۴۳۹ متر قرقیزستان و بهصورت انفرادی و آلپی سال ۱۳۹۰
- دریافت نشان پلنگ برفی روسیه سال ۱۳۹۰
- صعود قلۀ دائولاگیری ارتفاع ۸٬۱۶۷ متر کشور نپال سرپرست ۱۳۹۱
- صعود تا ارتفاع ۸٬۲۰۰ قله k۲ کشور پاکستان ۱۳۹۱
- قلۀ مون بلان فرانسه که در آن مهدی عمیدی نامش جاودان گردید آبان ۱۳۹۱
مهدی اعتمادی فر < اولین پلنگ برفی ایران >
مهدي اعتمادي فر در سال 1335 در تهران دیده به جهان گشود و در اردیبهشت 88 در نزدیکی قله دائولاگیری براثر سقوط دار فانی را وداع گفت. فعالیتهای کوهنوردی مرحوم اعتمادیفر تا اواسط دهه هفتاد به كوهنوردي در نقاط گوناگون ايران گذشت. اما، نخستين كار برجسته او كه در جامعه كوهنوردي بازتاب يافت، خبر صعود او در يك فصل به «سه قله بالاي هفت هزار متر» تاجيكستان بود.
اعتمادیفر در تابستان 1378 توانسته بود، سه قله دوشنبه (7005 متر)، كورژنفسكايا (7105 متر) و كمونيزم (يا ساماني، بلندترين قله پامير: 7495 متر) را يك برنامه 40 روزه و با هزينه شخصي صعود كند. در اين گزارش، اشاره كرده بود كه هزينه صعودش 2500 دلار شده؛ كه این گزارش شفافيت و صداقت اين كوهنورد در دادن اطلاعات لازم براي اجراي يك برنامه بزرگ و اعلام هزينهها را نشان میداد.
اعتمادیفر، بعدها توانست قلههاي لنين (7134 متر)، خانتنگري (6995 متر) و پوبدا (7439متر) را هم صعود كند و به اين ترتيب نخستين ايراني بود كه توانست اين مجموعه از معروفترين قلههاي بلند شوروي سابق را صعود كند و لقب اولین پلنگ برفی کوهنوردی ایران را دریافت کند.
اعتمادیفر در تابستان 83 همراه امير حسين جابر انصاري به قراقروم رفت و توانست قله 8046 متري برودپيك را صعود كند. در سال 85 باز همراه با اميرحسين جابر انصاري به نپال رفت و در تلاش براي صعود به قله 8167 متري دائولاگيري تا دويست متري قله رفت.
در تابستان 1386 توانست نخستين صعود ايراني قله گاشربروم يك (8080 متر) را كه در سال 82 زنده ياد محمد اوراز جان خود را در راه آن از دست داده بود، صعود كند. اعتمادیفر، در آخرين صعود بزرگ خود، در نخستين روزهاي فروردين 88 تهران را به سوي نپال ترك كرد و يك بار ديگر عازم صعود دائولاگيري شد. در روز جمعه 11 ارديبهشت فينديك تانس شرپا او در فاصله 100 متر مانده به قله ديد و كوهنورد ديگري از تركيه، در بازگشت از قله براي چند ثانيه او را ميبيند كه در دهليز منتهي به قله به پشت افتاده و ناگهان سر ميخورد و پايين ميرود.
بدينسان كوهنورد پر تلاش و با اخلاقي كه برنامههاي قابل توجهي را تماماً با بودجه شخصي اجرا كرده بود، براي هميشه در آغوش كوهستان جاي گرفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد
زندهیاد مقبل هنرپژوه < جوانترین فاتح لوتسه >
مقبل هنرپژوه در روز 10 تیر 1362 در شهرستان بوکان از شهرستانهای استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود. پدری بازنشسته و مادری خانهدار، دو خواهر و یک برادر بزرگتر از خود، خانوادهی او را تشکیل میدهند. تحصیلات ابتدایی تا پایان متوسطه را در بوکان به پایان رساند.
در سال 1380 در رشته الکترونیک (فنی و حرفهای) هنرستان شهید مفتح دیپلم گرفت و در همان سال در رشته الکترونیک دانشگاه ارومیه پذیرفته شد که بعد از 3 ترم به علت عضویت در تیم ملی و شرکت در برنامههای دو ماهه صعودها از دانشگاه اخراج گردید. مجددا در سال 1383 در رشتهی کارشناسی تربیتبدنی دانشگاه آزاد ارومیه پذیرفته شد و ادامه تحصیل داد. از همان دوران کودکی و نوجوانی ذوق هنری خاصی داشت، به طراحی و معرقکاری خیلی علاقهمند بود و در این دو رشته چند دوره آموزشی را گذراند و کارهای زیبایی از خود ارائه داد.
در سن 11 سالگی ورزشهای رزمی (تکواندو و کونگ فو) را شروع نمود. ولی چون با طبع بلند و لطیفش همخوانی نداشت، بعد از 2 سال آن را رها کرد. از کودکی به طبیعت و کوهستان علاقهای وافر داشت. پس از اولین باری که به کوه رفت احساس کرد که کوهنوردی رشتهای است که میتواند نیازهای جسمی و روحیاش را ارضا کند. او عاشق دیوانهوار کوه بود و این عشق تمام سختیها را برای او به لذت تبدیل میکرد.
عاشق موسیقی فولکلور نیز بود. از سال 1377 در فخریکای مهاباد با گروه سامرند نقده آشنا شد. کسی در این راه مشوق وی نبود، عشق به طبیعت بیشترین انگیزه را در او ایجاد کرد. در ابتدا از همان کوههای نزدیک محل زندگی از جمله: بردهزرد، طرغه و بیژنگبسر شروع به فعالیت نمود. با آشنایی و تجربه بیشتر و تهیه وسایل کوهنوردی وی به قلههای دیگر ایران از جمله دماوند، سبلان، علمکوه، الوند، قندیل، دنا، اشترانکوه، چهلچشمه و… صعود کرد.
وی با شرکت در کلاسهای آموزش کوهنوردی و سنگنوردی بر تجربیات خود میافزود. از سال 1379 در اردوهای تیم ملی شرکتنمود و عزمش را جزم کرد که به تیم ملی راه پیدا کند. در همان سال با بزرگ کوهنورد ایران زمین و استادش “محمد اوراز” آشنا گردید. در سال 1380 به عضویت تیم ملی برای صعود به قله 8516 متری لوتسه در کشور نپال انتخاب گردید که در بهار 1381 موفق به فتح قله شد و عنوان جوانترین فاتح لوتسه در جهان را به خود اختصاص داد و مدال طلای جهان را از آن خود کرد.
در سال 1382 نیز جزء تیمملی، همراه بانوان برای صعود به اورست انتخاب شد که به علت مشکلات مالی فدراسیون، این برنامه اجرا نشد و تیم در تیرماه همان سال برای فتح قلهی گاشربروم 1 به ارتفاع 8068 متری عازم پاکستان گردید. که متاسفانه در زمان صعود به قله همراه محمد اوراز از ارتفاع 7900 متری به علت ریزش بهمن حدود 600 متر به پایین سقوط کردند و منجر به فوت قهرمان نامدار جهان محمد اوراز گردید و مقبل به شدت مصدوم شد.
در آن سال نیز مدال طلای آسیا را از آن خود کرد. در سال 1383 پس از بهبودی و بدست آوردن سلامتی، مجدداً در قالب تیم ملی عازم پاکستان شد. برای فتح قله 7027 متری اسپانتیک که در تابستان همان سال افتخاری دیگر برای این مرز و بوم به ارمغان آورد و مدال برنز آسیا را گرفت. در همان سال به عنوان سرپرست تیم جوانان، قلهی آرارات در کشور ترکیه را فتح نمودند. در تابستان 1384 برای اولین بار غار “کونهکوتر” قلایچی در حومه بوکان را با عمق تقریبا 98 متر شناسایی نمود.
در فصل پاییز همان سال با عدهای از کوهنوردان سنندجی، نقدهای و مهابادی تلاش برای گشایش مسیر بر روی دیواره 600 متری قندیل را کار کردند که این کار ناتمام ماند. در سال 1386 در ترکیب تیم ملی اعزامی به قله برودپیک به ارتفاع 8047 متری مجدداً عازم پاکستان گردید که متاسفانه بهعلت تمام شدن فصل صعود و بدی شرایط آب و هوا فقط توانستند تا ارتفاع 7100 متری صعود کنند. او همچنین در شهرستانهای بوکان، مهاباد، سقز، دیواندره، پیرانشهر، اشنویه و… کلاسهای آموزش کوهنوردی و برف و یخ برای کوهنوردان تشکیل میداد.
وی دارای مدرک مربیگری کوهپیمایی، برف و یخ و سنگنوردی بود. تا اینکه در 15 آبان ماه 1386 در کوه بردهزرد بوکان حین انجام تمرینات سنگنوردی سقوط کرده و پس از 9 روز بسر بردن در حالت کما، در بامداد 24 آبان ماه چشم از جهان هستی فرو بست. پیکر پاک مقبل هنرپژوه بر بالای بلندای کوه بردهزرد بوکان (محل سقوط) دفن گردید تا برای همیشه چراغ راهنمایی باشد برای کوهنوردانی که عاشق کوهستان، طبیعت و کوهنوردی هستند.
حسین طالبی < بزرگمرد سنگ نوردی ایران >
حسین طالبی مقدم در سال ۱۳۳۹ در همدان به دنیا آمد و از ۱۳ سالگی همراه برادر خود محمد برای کوهنوردی آماتور به قله الوند میرفت، و از سال ۱۳۵۷ با شرکت در کلاس کارآموزی کوهنوردی به مربیگری فریدون اسماعیلزاده در رشته سنگنوردی و دیوارهنوردی به مهارت دست یافت و اقدام به گشایش مسیرهای سنگنوردی طبیعی و مصنوعی در سنگها و دیوارههای ایران کرد.
در سال ۱۳۶۳ دوره مربیگری سنگنوردی در بند یخچال تهران و در سال ۱۳۶۴ دوره مربیگری یخ و برف در منطقه علم کوه و در سال ۱۳۷۴ دوره مربیگری غارنوردی را با موفقیت پشت سرگذاشت.
او از بنیانگذاران گروه کوهنوردی بابک همدان و مؤسس باشگاه کوهنوردی کانون همدان بود و به جرأت میتوان گفت حسین طالبی مقدم پر افتخارترین دیواره نورد دیوارههای سربه فلک کشیده ایران بود، به حدی که تا به حال کارهای ماندگار ایشان تکرار نشدهاست.
حسین طالبی مقدم در مهرماه سال ۱۳۸۵ در اثر سرطان ریه درگذشت. در ادامه نگاهی گذرا به كارنامه كاری اين ديواره نورد بزرگ خواهيم داشت.
فعالیتهای حسین طالبی مقدم
۱- اولین صعود مسیر لهستانیهای ۵۲ علم کوه با رکورد زمانی ۶ ساعت در سال ۱۳۶۵.
۲- اولین صعود دو مسیر در یک روز، مسیر لهستانیهای ۵۲ در زمان ۴٫۵ ساعت و مسیر فرانسویها در زمان ۴٫۵ ساعت و بازگشت هر دو مسیر از قله علمکوه از مسیر سیاه سنگها تا علم چال.
۳- اولین صعود سه مسیر در یک روز (مسیر لهستانیهای ۵۲، فرانسویها و هاریرُست)، در این صعود مسیر لهستانیها در زمان ۵٫۱۰ ساعت، فرانسویها در زمان ۳ ساعت و هاریرُست در زمان ۲ ساعت صعود شده و مجموع فعالیت در یک روز با احتساب هر بازگشت از سیاه سنگ ۱۲ ساعت و ۲۰ دقیقه انجام شد.
۴- صعود یکروزه مسیر فرانسویها بدون استفاده از رکاب و بازگشت به علم چال.
۵- صعود یکروزه مسیر لهستانیهای ۵۲ از رودبارک، در این صعود راهپیمائی تا علمچال ۶ ساعت و صعود مسیر لهستانیها ۳٫۵ ساعت به طول انجامید و تا به حال این سریعترین صعود به روی مسیر لهستانیهای ۵۲ در دیواره علمکوه میباشد.
۶–۴۶ مرتبه صعود مسیرهای مختلف دیواره علمکوه با موفقیت.
۷–۳۰۰ مرتبه صعود مسیرهای مختلف دیواره بیستون با موفقیت.
۸- گشایش مسیر جدید به نام «همدانیهای ۶۷» در دیواره علمکوه به ارتفاع ۱۸۰ متر طی ۶ ساعت.
۹- گشایش مسیر جدید به نام «همدانیهای ۶۸» در دیواره علمکوه به ارتفاع ۱۸۰ متر طی ۶ ساعت.
۱۰- گشایش مسیر جدید به نام «همدانیهای ۶۹» در دیواره علمکوه به ارتفاع ۱۵۰ متر طی ۵ ساعت.
۱۱- گشایش مسیر جدید به نام «اجل» در دیواره بیستون به ارتفاع ۸۰۰ متر طی ۳ روز.
۱۲- گشایش مسیر جدید به نام «نجاح ۱» در دیواره بیستون به ارتفاع ۷۵۰ متر طی ۱٫۵ روز.

۱۳- گشایش مسیر جدید به نام «احمد متینی صدر» در دیواره بیستون به ارتفاع ۸۰۰ متر طی ۱ روز.
۱۴- گشایش مسیر جدید به نام «شیرین» در دیواره بیستون به ارتفاع ۷۵۰ متر طی ۲ روز.
۱۵- گشایش مسیر جدید به نام «محمدرضا مهرخو» در دیواره بیستون به ارتفاع ۸۰۰ متر طی ۱ روز.
۱۶- گشایش مسیر جدید به نام «فرهاد» در دیواره بیستون به ارتفاع ۷۵۰ متر طی ۲ روز.
۱۷- گشایش مسیر جدید به نام «نگین» در دیواره بیستون به ارتفاع ۷۵۰ متر طی ۲ روز.
۱۸- گشایش مسیر جدید به نام «گروه کانون کوهنوردی همدان» در دیواره بیستون به ارتفاع ۸۰۰ متر طی ۱ روز.
۱۹- گشایش مسیر جدید به نام «نجاح ۲» در دیواره بیستون به ارتفاع ۸۰۰ متر طی ۱ روز.
۲۰- گشایش مسیر جدید به نام «غارها» در دیواره خان گرمز همدان به ارتفاع ۲۰۰ متر طی ۱ روز.
۲۱- گشایش مسیر جدید به نام «شکاف» در دیواره خان گرمز همدان به ارتفاع ۲۰۰ متر طی ۱ روز.
۲۲- تراورس کامل دیواره خان گرمز همدان طی ۸ ساعت.
۲۳- گشایش مسیر جدید به نام «همدانیها» در دیواره یافته خرمآباد به ارتفاع ۱۰۰۰ متر طی ۱ روز.
۲۴-گشایش مسیر جدید در غار کتله خور و کروکی برداری از غار طی ۲۳ برنامه
پروانه کاظمی < رکورددار کوهنوردی جهان >
پروانه کاظمی کوهنورد ایرانی است که به صورت مستقل چندین قله هشت هزار متری جهان را فتح کرده و نخستین زن در جهان است که در طول یک فصل، صعودی موفقیتآمیز به دو قله اورست و لهوتسه داشتهاست. وی با صعود به این دو قله در مدت یک هفته توانسته رکورد جهانی را کسب کند.
پروانه کاظمی نخستین زن کوهنورد ایرانی است که قلههای موستاق آتا، ماناسلو، اما دابلام، لهوتسه، ماکالو و دائولاگیری را صعود کرده و نخستین زن ایرانی بهشمار میرود که بهطور مستقل اورست را صعود کردهاست.
پروانه کاظمی متولد سال ۱۳۴۹ در شهر تهران است. او در سال ۱۳۶۷ با رتبه ۲۰۰ در رشته ریاضی دانشگاه صنعتی شریف قبول شد و متأهل است. پروانه کاظمی قبل از کوهنوردی مدتی معرق کاری میکردهاست و مدتی هم بدمینتون بازی میکرده است. به گفته خودش، یکی از بهترین خاطرههای زندگی کوهنوردیش، دعوت به جشن تولد هفتاد سالگی رینولد مسنر، در تابستان ۲۰۱۴ بودهاست.
تمرینات ورزشی
پروانه کاظمی تمرینات بدنسازی منظمی دارد. مسافتهای طولانی را میدود و به صورت منظم روزی دو ساعت تا دو ساعت نیم تمرین جدی در خانه دارد. ۱۰ کیلومتر دو روی تردمیل، شنای قدرتی و تمرینات کششی بخشی از فعالیتهایی است که او برای آمادگی بدنی انجام میدهد. وی هفتهای یک بار به کوهستان میرود و در زمستان بیشتر توچال را صعود میکند. معمولاً کوهنوردی و ورزشهای آمادگی وی انفرادی است.
صعودهای شاخص
- ۱۳۸۹ موستاق آتا در چین با ارتفاع ۷۵۴۶ متر
- ۱۳۹۰ ماناسلو هشتمین قله دنیا با ارتفاع ۸۱۶۳ متر (نخستین زن ایرانی و سومین کوهنورد ایرانی صعودکننده)
- ۱۳۹۰ اما دابلام با ارتفاع ۶۸۵۶ متر (نخستین زن ایرانی و سومین کوهنورد ایرانی صعودکننده)
- ۱۳۹۲ اورست و لهوتسه (بهترتیب اولین و چهارمین قله دنیا با ارتفاع ۸۸۴۸ و ۸۵۱۶ متر) در یک هفته و یک تلاش برای صعود (رکورد جهانی به عنوان نخستین زن کوهنورد)
- ۱۳۹۲ کانچن جونگا سومین قله بلند دنیا با ارتفاع ۸۵۸۶ متر (صعود تا ارتفاع ۸۲۰۰ متر، بدون فتح قله)
- ۱۳۹۳ دائولاگیری هفتمین قله دنیا با ارتفاع ۸۱۶۷ متر (صعود تا ارتفاع ۷۲۵۰ متر، بدون فتح قله)
- ۱۳۹۴ ماکالو پنجمین قله جهان با ارتفاع ۸۴۸۵ متر (صعود ناتمام به دلیل زمینلرزه ۲۰۱۵ نپال)
- ۱۳۹۵ ماکالو پنجمین قله جهان با ارتفاع ۸۴۸۵ متر (فتح قله و صعود بدون اکسیژن کمکی تا ارتفاع ۷۶۰۰ متری)
- ۱۳۹۶ دائولاگیری هفتمین قله دنیا با ارتفاع ۸۱۶۷ متر
رکوردهای پروانه کاظمی
- نخستین کوهنورد زن ایرانی فاتح موستاق آتا، ماناسلو، اما دابلام، لهوتسه، ماکالو و دائولاگیری
- نخستین کوهنورد زن مستقل ایرانی فاتح اورست
- نخستین کوهنورد سال ۲۰۱۲ بر روی اورست
- نخستین کوهنورد زن صعودکننده به اورست و لوتسه طی یک فصل و یک هفته در دنیا
زندهیاد لیلا اسفندیاری < بانوی کوهستان ایران >
لیلا اسفندیاری کجوریراد (۲۷ بهمن ۱۳۴۹ – ۳۱ تیر ۱۳۹۰) کوهنورد زن ایرانی بود که رکوردهای صعود متعددی را به عنوان نخستین زن کوهنورد ایرانی به نام خود به ثبت رساند.
لیلا در یک خانواده مذهبی و مرفه متولد شد. تعصب پدر موجب سختگیریها و محدودیتهای زیادی در دوران نوجوانی و جوانی لیلا میشود.
علیرغم علاقه وی به تحصیلات دانشگاهی در رشته حقوق، پدرش با این استدلال که در رشته حقوق مجبور است در محیطی مردانه کار کند، وی را وادار به تحصیل در رشته آزمایشگاهی میکروبیولوژی میکند.
وی بعد از اتمام تحصیل و بازگشت به منزل از خانواده خود جدا میشود و خانوادهاش (پدر خانواده) نیز وی را ترد میکنند.
در سالهای اولیه استقلال، وی از طریق تدریس خصوصی و کار در کارخانه دستمال کاغذی مخارج خود را تامین مینمود. پس از اتمام دانشگاه در بیمارستان آبان مشغول به کار میشود.
زمانی که تصمیم به صعود به نانگاپاربات میگیرد، وی موفق به جذب یک اسپانسر میشود و به این ترتیب از کار در بیمارستان استعفا میدهد و تا زمانی که در قید حیات بود، روزانه دستکم ۷ ساعت تمرین کوهنوردی، بدنسازی، شنا و سنگنوردی را در دستور کار خود قرار میداد.
وی آرزو داشت در کوهستان و یا در غار جان خود را از دست دهد و از اینرو به هم تیمیاش، سامان نعمتی که در حین صعود به قله نانگاپاربات جان خود را از دست داده بود، غبطه میخورد.
وی کوهنوردی را از سال ۱۳۷۹ به صورت تفریحی آغاز کرده بود و قله توچال اولین قله فتحشده توسط وی بود.
در سال ۸۰ به عضویت باشگاه اسکی و کوهنوردی دماوند در آمد. وی با این گروه توانست بیشتر قلههای ایران را صعود کند و اغلب غارهای ایران را بپیماید.
وی موفق شد ۲۲ مرتبه کوه دماوند را فتح نماید که این صعودها از ۳ مسیر مختلف انجام شده است.
وی همچنین در سال ۱۳۸۶ با همطنابی منیره رفیعی به عنوان نخستین صعود مستقل زنانه، موفق به صعود دیواره علمکوه گشت.
سال ۱۳۸۱ لیلا اسفندیاری به عنوان اولین زن ایرانی موفق به پیمایش کامل غار پراو، عمیقترین غار ایران در استان کرمانشاه شد.
در سال ۱۳۸۶ تصمیم میگیرد به غار ورونیکا، عمیقترین غار دنیا در آبخازیا برود که در آنجا پلیس روسیه به دلیل ایرانی بودن، اجازه ورود وی و همراهانش را به آبخازیا را نمیدهد. بعد از این ناکامی وی تصمیم به برنامهریزی صعود به نانگاپاربات میگیرد.
اولین صعود وی به قلل بالای ۸۰۰۰ متر در سال ۱۳۸۷ و با صعود به قله نانگاپاربات (۸۱۲۶ متر) صورت گرفت.
وی در ابتدا تصمیم به صعود انفرادی داشت، ولی در ادامه دوستانش به نامهای کاظم فریدیان، سامان نعمتی، سهند عقدایی، احسان پرتوینیا، حسین ابوالحسنی و محمد نوروزی به وی ملحق شدند.
در این صعود سامان نعمتی، به دلیل جدا شدن از گروه، و پنهان شدن به قصد ادامه تلاش برای صعود به قله، و زمینگیر شدن در طوفان، جان خود را از دست داد.
در سال ۱۳۸۹ نیز تا ارتفاع ۷۵۶۵ متری قله کی۲ صعود کرد که به دلیل هوای نامساعد همه گروه مجبور به بازگشت شدند.
او در طول دوران ورزشیاش ۲ بار مجبور به جراحی دیسک کمر خود شد ولی با کمک پزشک متخصص دوباره به کوهنوردی حرفهای بازگشت.
او در آخرین صعود خود، در راه بازگشت از صعود موفق قله گاشربروم ۲، به دلیل از دست دادن تعادل و سقوطی ۳۰۰ متری جان خود را از دست داد. بنابر وصیت وی، جسد او در همان محل باقی ماند… و در قطعه نامآوران بهشت زهرا تهران تندیسی به یاد وی ساخته شد.
او در میان ضبط ویدیوهای شخصیاش میگوید:
“درنهایت این تجربهی من نشون داد که میشه از همهی محدودیتها عبور کرد. و هر کسی میتونه تا سقف تواناییهای خودش پرواز کنه… و هر زن ایرانی هم با همهی محدویتها و مشکلاتی که داره میتونه کارهای بزرگ انجام بده…
شاید بتونم همهی این گزارش طولانی رو که شنیدین، توی یک جمله کوتاه براتون خلاصه کنم، و اون این که:
زن ایـرانـی مـیتـوانـد…
جلال چشمه قصابانی
جلال چشمه قصابانی از کوهنوردان نامی استان همدان است که در سال 1338 در همدان متولد شد و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه آیتا… معصومی و مقاطع متوسطه و راهنمایی را در مدارس غبار همدانی و دبیرستان شریعتی گذراند. وی میگوید: از کودکی به ورزش علاقه داشته است. 12 ساله که بود در تیمهای مدرسه در رشته فوتبال فعالیت میکرد و بعد از آن در رشته بوکس فعال بوده است.
اما علاقه به کوهنوردی را از همان اول در خودش میدید و با گروههای مختلف به کوه میرفت. او کوهنوردی را به صورت فنی از سال 1362 آغاز کرده است. جلال چشمه قصابانی در ۱۳۷۶، عضو تیم ملی شد و در همان سال به قله صعبالعبور ۷,۷۸۸ متری راکاپوشی صعود کرد.

جلال چشم قصابانی که کوهنوردان به او دایی جلال میگویند، هیمالیانورد برجسته همدانی است که تجربیات بسیار گرانبهایی در امر هیمالیانوردی داشته و دارد و از گنجینههای پرتجربه کشورمان در امر کوهنوردی و هیمالیانوردی بشمار میرود.
عظیم قیچی ساز هیمالیانورد بزرگ ایران و عضو باشگاه 8000 متریها، در مورد آقا جلال میگوید: آقا جلال حرف ندارد تا او هست نیازی به مربیهای خارجی نیست و باید از تجارب گرانبهای او استفاده کرد.

وی از انگیزه صعود به اورست اینگونه اظهار میدارد: انسان همواره دوست دارد در هر زمینه و نقطهای به اوج برسد لذا من هم دوست داشتم در رشته خودم به بلندترینها دست پیدا کنم. موفقیت صعود به اورست تلنگر جدیدی را در زندگی کاری و شخصی من ایجاد کرد. اما توصیف صعود هیچ وقت راحت نیست و قادر به بیان آن نیستم. او معتقد است خداوند به انسان تواناییهایی داده که گاها میتواند غیر ممکنهایی را به ممکن تبدیل کند.
برخی از قلل صعود شده توسط جلال چشمه قصابانی
- صعود بسیاری از قلل داخل کشور
- صعود قله اورست، 1377 به همرا حمید اولنج، محمد اوراز و حسن نجاریان
- صعود قله اورست، 1384 به همراه گروه بانوان ایرانی (لیلا کشاورز و فرخنده صادق) و …
- صعود قله راکاپوشی به ارتفاع 7788، پاکستان، 1376
- صعود قله ماکالو به ارتفاع 8461، نپال، 1380
- صعود قله پوموری به ارتفاع 7150، نپال، 1380
- صعود قله لوتسه به ارتفاع 8516، نپال، 1381
- صعود قله مون بلان به ارتفاع 4810، فرانسه، 1382
- صعود قله اسپانتیک به ارتفاع 7350، پاکستان، 1383
- صعود قله برودپیک به ارتفاع 8047، پاکستان، 1387
- صعود قله دائولاگیری به ارتفاع 8167، نپال، 1389
حسن نجاریان
حسن نجاریان متولد یک تیر ۱۳۴۴ در نهاوند، عضو تیم ملی سنگنوردی و فاتح قله اورست است. او فعالیت جدی خود را در این رشته از سال 1362 آغاز کرده و علاوه بر موفقیتهای فراوان در رشته خود و در نوردیدن قلههای مرتفع جهان در سفرهای کوهنوردی خود به عکاسی میپردازد و چندین نمایشگاه از عکسهایش ترتیب داده که مورد استقبال واقع شده حسن نجاریان عضو کاروان ورزشی پیام آوران صلح است و در بازیهای المپیک چین با اسب در مسیر جاده ابریشم به طرف محل بازیهای المپیک چین حرکت کرد نجاریان در کارنامه ورزشی خود موفقیتهای متعددی دارد که اشاره یک به یک آنها سطرها زیادی را میطلبد.
نجاریان گاشربروم دو، اورست، ماکالو، لوتسه، گاشربروم یک و اسپانتیک و ماناسلو را درنوردیده است. او همچنین مولف کتاب برودپیک سرزمین رویا بوده است.
آغاز فعالیت از سال 1362
صعودها:
دیواره بیستون مسیرهای متعدد
به روشهای گشایش، سلو و فری سلو و…
دیواره علمكوه
صعود مسیرهای متعدد
صعود تنها
(فری سلو مسير هاري روست علم كوه 1.30 دقيقه)
گشايشها:
مشارکت دو مسیر ترکیه – دمیر کازیک
مشارکت مسیر شکوه دیواره علم
مسیر رخ شمالی دیواره منشاد یزد
سه مسير در پل خواب كرج
(روجا، آگر و تراورس بزرگ)
بيستون 1 مسير پرستو
بیستون مسير منصور
بیستون مسیر ياد
نهاوند 2 مسير رعد و تگرگ
اطراف زنجان چندين مسير و…
اعزام به سنگاپور مسابقات آسيايي داخل سالن
“هيمالايا”
صعود قله گاشربروم 2 – سال76
صعود قله اورست سال77
صعود قله ماكالو سال 80
صعود قله لوتسه سال 81
صعود قله گاشربروم 1
تا ارتفاع 7850 متر سال 82
صعود قله اسپانتيك سال 83
صعود قله آرارات 85
صعود قله برودپیک 8047 متر سال 87
صعود قله ماناسلو 90
صعود قله مراپیک 90
اولین گروه اعزامی به امریکا 89
عبدالعظیم قیچی ساز
عظیم قیچی ساز متولد 1360 و اهل تبریز میباشد او در تبریز به دنیا آمده و دانشجوی دوره کارشناسی تربیت بدنی دانشگاه تبریز است، کوهنوردی حرفهای را از سال ۱۳۷۹ آغاز کرده است؛ او توانست بعد از شرکت در اردوهای تیم ملی از سال ۸۱ در قالب تیم ملی کوهنوردی کشورمان قرار گیرد. او در حال حاضر با هشت صعود موفق به قلل هشت هزار متری رکورددار بیشترین صعود به قلل هشت هزار متری در کشورمان میباشد.
این کوهنورد بزرگ و با اخلاق همه صعودهای خود را بدون استفاده از اکسیژن به انجام رسانده است. در کارنامه صعودهای او قلل اورست سال ۱۳۸۴ (۸۸۴۸ متر)، برود پیک سال ۱۳۸۷ (۸۰۴۸ متر)، دائولاگیری بهار سال ۱۳۸۹ (۸۱۶۷ متر)، اولین ایرانی فاتح نانگاپاربات تابستان سال ۱۳۸۹ (۸۱۲۵ متر)، اولین ایرانی فاتح قله کانچن چونگا اردیبهشت سال 1390 (8586 متر)، گاشربروم 2 تیر سال 1390 (8035 متر)، گاشربروم 1 مرداد سال 1390 (8168 متر)، اولین ایرانی فاتح آناپورنا در اردیبهشت سال 1391 (8091 متر) وجود دارد.
با نگاهی اجمالی به کارنامه کوهنوردی این کوهنورد موفق و با اخلاق آذربایجان میبینیم که اولین صعود جدی او بر میگردد به صعود قله ماربل وال به ارتفاع ۶۴۰۰ متری در کشور قزاقستان. عظیم قیچیساز در سال ۱۳۸۲ در ترکیب تیم ملی بزرگسالان برای صعود قله ۸۱۶۸ متری گاشربروم ۱ اعزام شد که متاسفانه اعضای تیم به علت وقوع حادثه برای همنوردشان مرحوم محمد اوراز از ارتفاع ۷۸۰۰ متری اقدام به بازگشت و نجات و انتقال وی به پائین شدند.
قیچیساز در سال ۱۳۸۳ صعود قلل ۷۲۰۰ متری دیران پیک و ۷۱۲۷ متری اسپانتیک در کشور پاکستان و سال ۱۳۸۴ افتخار صعود بدون اکسیژن بام جهان اورست به ارتفاع ۸۸۴۸ متر (اولین صعود هشت هزار متری او) به همراه اولین بانوان مسلمان (فرخنده صادق و لاله کشاورز) را در پرونده ورزشی خود رقم زد.
در سال ۱۳۸۵ صعودی انفرادی و با هزینه شخصی برای صعود به بلندترین قله رشته کوههای هندوکش (نوشاق ۷۴۹۵ متر) را اجرا و در زمستان همان سال اقدام به تشکیل تیم مستقل بانوان تبریز و سرپرستی و صعود قله آغری (آرارات) ترکیه در زمستان آن سال در قالب تیم بانوان شهرداری تبریز را جامه عمل پوشاند که کل هزینههای صعود را شهرداری تبریز تقبل کرد.
او در سال ۱۳۸۷ موفق به صعود دومین قله هشت هزار متری خود قله برودپیک به ارتفاع ۸۰۴۸ متر در پاکستان شد و سال بعد در مرداد ماه سال ۱۳۸۸ در قالب تیم هئیت کوهنوردی استان و با سرپرستی این تیم مستقل موفق به فتح شمالیترین و سردترین قله هفت هزارمتری جهان “پوبدا” به ارتفاع ۷۴۳۹ متر در کشور قرقیزستان شد که این صعود مقتدرانه به همراه کوهنوردان تبریزی در منطقه افتخار بزرگی در سطح کشور بود.
بهار سال ۱۳۸۹ به همراه تیم ملی افتخار سرپرستی تیم قله و فتح قله دائولاگیری به ارتفاع ۸۱۶۷ متر، هفتمین قله مرتفع جهان و در تابستان همان سال با حمایت و پشتیبانی شهردار و شورای اسلامی شهر تبریز افتخار اولین ایرانی فاتح نهمین قله مرتفع و دومین قله خطرناک جهان نانگاپاربات به ارتفاع ۸۱۲۵ متر در قراقروم پاکستان را کسب کرد.
این کوهنورد بزرگ در اردیبهشت سال 1390 دوباره به عنوان اولین ایرانی موفق به صعود سومین قله مرتفع جهان یعنی کانچن چونگا (8586 متر) در نپال شد. او بیست روز بعد از این صعود راهی پاکستان شد تا به قلل گاشربروم یک و دو صعود کند و مثل همیشه موفق شد این قلهها رو در تیر و با فاصله کمی در مرداد ماه صعود کند. صعود سه قله هشت هزار متری در یک فصل در نوع خود یک رکورد جهانی نیز به شمار میرفت.
عظیم بهار 95 نیز موفق به صعود خطرناکترین قله جهان یعنی آناپورنا شد که به خاطر بهمنهای مهیب خود شهرت جهانی دارد. او این صعود را در حالی با موفقیت به پایان رساند که بیشتر کوهنوردان مطرح جهان از صعود منصرف شده بودند. در ادمه افتخار آفرینیهای عظیم او موفق به صعود قله K2 سرسختترین قله جهان و قله ماناسلو گردیده است تا تعداد هشت هزاریهای خود را به 10 عدد برساند.
از دیگر نکات فابل توجهی که میتوان درباره عظیم به آن اشاره کردند صعودهای انفرادی ایشان هست که از شرپا استفاده نمیکنند و همه کارهایشان را به تنهایی انجام میدهند و از این کار هم لذت میبرند.
این هیمالیانورد بزرگ قصد دارد تا هر 14 قله بالای هشت هزار متری را صعود کند. برای رسیدن به چنین افتخاری او باید 6 قله بالای هشت هزار متری دیگر را نیز صعود کند. و جالب است بدانید که با صعود اخیر عظیم قیچیساز به قله آناپورنا تمام قلل هشت هزار متری (14 قله) توسط کوهنوردان این کشور صعود گردید که سه قله از این تعداد برای اولین بار و تا به حال فقط توسط عظیم صعود شده است. (در تاریخ 30 اردیبهشت 1395 «عظيم قيچی ساز» موفق شد قله «اورست» را براي دومين بار و اين بار بدون کمک شرپا و اکسيژن مصنوعي صعود کند.)
عظیم قیچی ساز 14 قله بالای هشتهزار متری را بدون استفاده از کپسول اکسیژن و بدون همراهی شرپا فتح کرده است. لوتسه پر از یخ مقصد نهایی عظیم قیچیساز برای ورود به باشگاه هشتهزارتاییها بود، عظیم عزمش را جزم کرد تا در بهار ۱۳۹۶ فاتح لوتسه ۸۵۱۶ متری باشد.
او پیشاز این دوبار عزم فتح لوتسه را کرده که به دلایل خارج از اراده بشر (زلزله مهیب سال ۱۳۹۴ و بهمنهای مهیب سال ۹۵) صعود او به لوتسه نیمهتمام ماند. اما او در 29 اردیبهشت 1396 با پشتوانه همت خود و حمایت بانک سامان، این مهم را به سرانجام رساند و ایرانمان را وارد باشگاه ۸ هزارتاییهای کوهنوردی جهان کرد.
زندهیاد فریدون اسماعیل زاده
یکی از بزرگان کوهنوردی ایران فريدون اسماعيل زاده است که در سال ۱۳۱۹ در همدان، شهری با سنتهاي ديرپاي كوهپيمايی به دنيا آمد. از اوايل جوانی با عضويت در گروههاي كوهنوردی به كار جدی كوهنوردی پرداخت، و از حدود سال ۱۳۳۹ شروع به همكاری با هيات كوهنوردی همدان كرد. در همان سالها، بازديدي از غار علی سرد (علي صدر) داشت، و در سال ۱۳۴۲ با ديگر همراهانش در «گروه كوهنوردي متحد» از نخستين كساني بودكه با استفاده از تيوب خودرو به گشتزني بر سطح درياچهی غار و شناسايی دالانهای آن اقدام كردند.
در سال ۱۳۴۴ در سومين «كنگرهی كوهنوردی كشور» كه كوهنوردان همدانی در آن حضور فعالی داشتند، شركت كرد و در كلاسهاي آن آموزش ديد. اسماعيلزاده از نخستين كسانی بود كه در همدان كوهنوردی فني و سنگنوردی را پايهگذاردند. او در نيمهي اول دههي چهل نخستين صعود كلاهك قلهی الوند را به انجام رساند.
در زير، فهرست مهمترين كارهاي اسماعيلزاده را ميبنييد(۱)؛ بايد يادآور شد كه او كوهنورد پركاري بود و ما ريز تمام كارهاي او (مانند مسيرهايي كه روي سنگ كوتاههاي بند يخچال باز كرده، و همچنين تاريخ بعضي مسيرها، از جمله “مسير اكبر” در بيستون) را در دسترس نداريم.
- ۱۳۳۹ آغاز همكاري با هيات كوهنوردي همدان
- ۱۳۴۲ بازديد از غار علي سرد و شناسايي دالانهاي مختلف آن
- ۱۳۴۴ شركت در كنگرهي سوم كوهنوردي كشور
- ۱۳۴۵ شركت فعال در ساخت پناهگاه ميدان ميشان الوند (در اين زمان، دبير هيات بود.)
- ۱۳۴۷ شركت در كلاس هياس نوشل مربي اتريشي
- ۱۳۴۸ صعود زمستاني قلهي قزل ارسلان
- ۱۳۵۱ اجراي برنامه بزرگ شناسايي و صعود قلههاي منطقه جوپار
- ۱۳۵۲ اجراي برنامه بزرگ شناسايي و صعود قلههاي اشترانكوه، به مدت 11 روز
- ۱۳۵۲ صعود گرده آلمانيها در علم كوه (دومين صعود يك گروه شهرستاني)
- ۱۳۵۳ اجراي برنامه بزرگ شناسايي و صعود قلههاي اشترانكوه، به مدت 11 روز
- ۱۳۵۴ اجراي برنامه بزرگ شناسايي و صعود قلههاي منطقه شيركوه به مدت 15 روز، صعود ديواره تزرجان
- ۱۳۵۵ نخستين صعود زمستاني قله منشاد (منطقه شيركوه)
- ۱۳۵۶ صعود تكي «مسير همدانيها» در بيستون (در گشايش مسير هم شركت داشته است)
- ۱۳۶۲ نخستين صعود زمستاني قلهي كل جنو
- ۱۳۶۳ صعود زمستاني گرده آلمانيها (همزمان با يك تيم ديگر، نخستين صعود زمستاني گُرده)
- ۱۳۶۴ صعود يخچال هرم داغ (احتمالاً نخستين صعود)
- ۱۳۶۵ نخستين صعود زمستاني خطالراس جوپار
- ۱۳۶۵ تلاش براي صعود ديوارههاي جنوبي ستيغ دنا
- ۱۳۶۶ گشايش «مسير همدانيها» روي ديوارهي علمكوه (اين مسير در سال 1369 – بدون حضور اسماعيلزاده ـ تكميل شد)
- ۱۳۶۸ شركت در كنگرهي كوهنوردي كشور (عضو كميسيون فني)
- ۱۳۶۹ شركت در برنامه صعود زمستاني ديواره شمالي علم كوه
- ۱۳۷۰ پيمايش خطالراس البرز مركزي از غرب دماوند تا جنوب علمكوه
- ۱۳۷۱ پيمايش ستيغ زردكوه از گردنه چري تا هفت تنان
- ۱۳۷۱ شركت در كلاسهاي آلن رنو، مربي فرانسوي
- ۳۷۱ پيمايش زمستاني ستيغ كلاه قاضي ـ يخچال ـ كلاغ لان ـ قزل ارسلان در منطقهي الوند
- ۱۳۷۲ نخستين پيمايش زمستاني ستيغ خلنو ـ آزاد كوه
- ۱۳۷۴ همكاري با «كميسيون صعودهاي برگزيده» در فدراسيون كوهنوردي
- ۱۳۷۴ تلاش براي پيمايش خطالراس ماز (دو برار)
- ۱۳۷۵ نخستين پيمايش زمستاني ستيغ ماز از گردنهي امام زاده هاشم تا برج قرهداغ (و ده هوير)
- ۸۳-۷۶ صعود چند صد قله در سراسر ايران، و شناسايي و تهيه گزارش و عكس از آنها
اسماعيلزاده طي سالهايي طولاني و به شكلي پيوسته كوهنوردي كرد، با عضويت در گروهها به تربيت جوانان علاقمند پرداخت و بر سير كوهنوردي با تجربهتران تاثير گذاشت. حتي ميتوان از «مكتب اسماعيلزاده» در كوهنوردي ايران سخن گفت؛ مكتبي كه مشخصههاي آن عبارتاند از: تلاش براي يافتن هدفهاي نو روي سنگهاي كوتاه و ديوارههاي بلند، و اجراي صعودهاي دشوار زمستاني (چه بر ديوارهها و چه روي ستيغهاي طولاني) با تكيه بر تمرينهاي ورزشي مداوم در طول هفته.
از اوايل دههي شصت كه به تهران آمد، در بيشتر جمعهها از صبح تا غروب و در چند روز ديگر، بعدازظهرها در بند يخچال سخت تمرين ميكرد. او روي سنگ كوتاههاي بند يخچال مسيرهايي را مشخص ميكرد و تا كل آن را صعود نميكرد، از كار دست برنميداشت، و در عين حال مشوق همهي سنگنوردان حاضر در منطقه بود.
از ۱۵-۱۴ سال پيش كه سنگنوردي ورزشي و كار در سالن در ايران باب شد، دست كم هفتهاي سه روز ميشد اسماعيلزاده را در سالن سنگنوردي شيرودي ديد كه با جديت ساعتها كار ميكرد. او كه در زندگي حرفهاي خود سالها آموزگاري كرده بود، پشتكار و علاقهي شگفتانگيزي در كار با نوآمدگان داشت.
به جرات ميتوان گفت كه نسلي از بهترين كوهنوردان و سنگنوردان مسابقه دهندهي ايران از آموزشها و تشويقهاي او بهره بردهاند. به ويژه ميتوان از سنگنوردان گروههاي آرش (تهران) و بابك (همدان) نام برد كه به راستي پرورش يافتهي مكتب اسماعيلزاده بودهاند.
اسماعيلزاده از مربياني بود كه خود سابقهاي درخشان در كار كوهنوردي داشت، و هميشه در بهترين وضع بدني بود. او هيچگاه به «نصيحت»هاي بعضي از هم سالان خود كه گاه او را براي در امان ماندن از شيطنت جوانان و نوجوانان، به كنارهگيري از آنان فرا ميخواندند، توجه نكرد و بيريا و بيچشم داشت مادي با جوانان كار كرد، به آنان آموزش داد ودر اين راه دردسرهايي همچون جر و بحثهاي كشدار و شنيدن بدگويي در كوه وشهر را براي خود خريد.
زندهیاد محمد اوراز
در شامگاه ۲۵ شهریور سال ۱۳۴۸در شهرستان نقده به دنیا آمد. هنگام تولد وی حاج احمد اوراز دوران حبس را در زندان فلکالافلاک سپری مینمود و این آغاز توأمان با درد و رنج دوری از پدر، سرآغاز زندگی بزرگ مرد تاریخ کوهنوردی ایران زمین را رقم زد.
محمد اولین سالهای زندگی را به سبب مشکلات ناشی از دستگیری پدر و سپس تبعید وی به شهرستان کاشمر به دور از زادگاه و در نهایت ناملایمات روزگار به همراه خانواده در آن شهرستان سپری نمود و بعد از سه سال به شهرستان نقده بازگشت.
سال ۱۳۵۵ مصادف بود با شروع دوران تحصیل محمد و او دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را با در شهرستان نقده به اتمام رساند و در سال تحصیلی ۶۵ـ۶۶ موفق به أخذ مدرک دیپلم در رشته اقتصاد و علوم اجتماعی شد. از سال ۱۳۶۷ الی ۱۳۶۹ وارد دوران خدمت سربازی شد و پس ازپایان دوران خدمت سربازی درسال ۱۳۷۳ در رشته کارشناسی تربیت بدنی دانشگاه ارومیه پذیرفته شد و در سال ۱۳۷۹ از این دانشگاه فارغ التحصیل شد (با وجود وقفهٔ بسیار به سبب شرکت در اردوهای تیم ملی).
سال ۱۳۶۷ در اولین تجربهٔ پیش از ورود به دنیای حرفهای کوهنوردی گروه قندیل را بنا نهاد و بعد از آن فعالیتهای خویش را در گروه کوهنوردی سامرند شهرستان نقده ادامه داد تا بالاخره در سال ۱۳۷۳ به همراه جمعی از دوستان پیشکسوت این رشته در سطح شهرستان گروه کانون کوهنوردان نقده را تأسیس کرد و آغاز فعالیتهای این گروه را میتوان سرآغاز ورود محمد به دوران زندگی حرفهای در رشتهٔ کوهنوردی قلمداد نمود.
سال ۱۳۷۶ برای اولین بار پس از فراخوان فدراسیون کوهنوردی در اردوهای آمادهسازی تیم ملی جهت اعزام به قلل گاشربروم دو و راکاپوشی در کشور پاکستان شرکت نمود و با نشان دادن توانمندیهای لازم موفق به عضویت در تیم اعزامی به قله راکاپوشی با ارتفاع ۷۷۸۸ گشت.
در همان سال به اتفاق ۶ نفر از دوستان و اعضاء تیم موفق به صعود این قله شد و اولین تجربهٔ هیمالیانوردیش را با موفقیت پشت سر نهاد. سال ۱۳۷۷ را میتوان نقطه عطف تاریخ زندگی محمد اوراز دانست در این سال وی به همراه سه نفر از اعضاء تیم ملی کوهنوردی ایران توانست به قله اورست بلند ترین قله جهان صعود نماید.
به این ترتیب وی به عنوان اولین صعود کننده ایرانی قله اورست شناخته شد. بعد از صعود به قله اورست هر روز برگ زرین دیگری بر افتخارات این قهرمان نامی اضافه شد و هر قدمی را که پشت سر مینهاد پلهای بود در جهت رشد و تعالی و آشکار شدن هرچه بیشتر توانمندیهای ذاتی بزرگمرد کوهنوردی ایران زمین و به طبع آن در جهت رشد و تعالی ایران عزیز و بالاخره در سال ۱۳۸۲ هنگام صعود به قله گاشبروم ۱ در پاکستان، محمد اوراز به همراه مقبل هنرپژوه بر اثر سقوط بهمن سقوط میکنند مقبل هنرپژوه سالم ماند ولی محمد اوراز پس از انتقال به بیمارستان شفا در اسلام آباد پاکستان در گذشت. محمد اوراز از بزرگان کوهنوردی ایران بود و هست.
تاريخ و محل تولد: شهريور 1348، نقده – آذربايجان غربي
وضعيت تاهل: مجرد
آغاز کوهنوردي: 1367
آخرين مدرک تحصيلي: کارشناسي تربيت بدني، دانشگاه اروميه – 1379
تاريخ و محل وفات: 16 شهريور 1382، بيمارستان شفاي پاکستان
علت مرگ: جراحات ناشي از حادثه سقوط از ارتفاع 7900 متري بر اثر ريزش بهمن در هنگام صعود قله گاشربروم 1
صعودهاي برون مرزي
- 1376 – صعود قله راکاپوشي (7788 متر)، پاکستان
- 1377 – صعود قله اورست (8849 متر) بلندترين قله دنيا، هيمالياي نپال
- 1379 – صعود قله چوايو (8201 متر) ششمين قله بلند دنيا، هيمالياي تبت – بدون استفاده از کپسول اکسيژن
- 1379 – صعود قله شيشاپانگما (8036 متر) سيزدهمين قله بلند دنيا ، هيمالياي تبت – بدون استفاده از کپسول اکسيژن
- 1380 – صعود قله ماکالو (8463 متر) پنجمين قله بلند دنيا ، هيمالياي نپال – بدون استفاده از کپسول اکسيژن
- 1380 – صعود قله آرارات (5165 متر)، ترکيه
- 1381 – صعود قله لوتسه (8511 متر) چهارمين قله بلند دنيا ، هيمالياي نپال – بدون استفاده از کپسول اکسيژن
- 1382 – صعود تا ارتفاع 7900 متري قله گاشربروم 1 (8064 متر) يازدهمين قله بلند دنيا ، هيمالياي پاکستان – محمد اوراز و مقبل هنرپژوه در ارتفاع 7900 متري بر اثر ريزش بهمن تا ارتفاع 7300 متري سقوط کردند. در اين حادثه مقبل هنرپژوه سالم ماند ولي اوراز بعد از انتقال به بيمارستان و پس از گذشت 20 روز درگذشت
افتخارات كوهنوردي
- 1377 – نخستين فرد مسلمان صعودکننده به قله اورست
- 1378 – اخذ مدرک مربيگري درجه يک از فدراسيون کوهنوردي جمهوري اسلامي ايران 1378 – شرکت در دوره بينالمللي صعود مسيرهاي دشوار، فرانسه
- 1378 – شرکت در دوره بينالمللي رهبري گروه، فرانسه
- 1380 – مرد سال کوهنوردي ايران
- 1381 – مرد سال کوهنوردي ايران
محمد نوری
(متولد سال 1331، همدان)
- آغاز کوهنوردی از سال 1353
- عضو گروه کوهنوردی آرش تهران
- از پایهگذاران انجمن کوهنوردان ایران
در خاطرات کوهنوردی و ورزشهای کوهستانی کم نیستند رویدادها و افتخاراتی که میتوانند سناریوی یک فیلم مهیج و انرژی بخش باشند و بی هیچ تردیدی کسی دیگر نمیتواند در مورد آن شک و تردید و شائبه فتوشاپ بکار ببرد. در حوزه کوهنوردی بزرگانی که علاوه بر داشتن سجایای اخلاقی و خصوصیات انسانی، به حق، پس از سالیان دراز هنوز کارهای ماندگار آنها در اذهان عموم کوهنوردان باقی و به نحوی غیر قابل تکرار است کم نیستند.
از این جمله به جرأت میتوان استاد محمد نوری را نام برد که با فعالیتهای مستمر و اجرای برنامههای بیادماندنی و جاودانه خود در برنامههای زمستانی علمکوه و پیمایش غار پراو برگ زرینی از تاریخ کوهنوردی این سرزمین را رقم زده است.
محمد نوری با آن چهره متبسم، با نشاط، خونگرم و مردمی، از سال 1347 شهر همدان را ترک گفته و در تهران ادامه تحصیل داد و در همین شهر نیز اقامت گزید.
محمد نوری بخش عظیمی از فعالیتهای کوهنوردی خود را در تهران و باشگاه آرش دنبال نمود. ایشان با فروتنی و تواضع بی مثال، خود را شاگرد همه بزرگان و افرادی میداند که همراه با آنها برنامههای کوهنوردی را به اجرا گذاشته است. بالاخص زندهیاد فریدون اسماعیلزاده و کیومرث بابازاده.

محمد نوری در کمال تواضع و با افتادگی بی مانندی هیچگاه از خویش سخن نگفته است. بلکه از خوبیها و برتریهای همنوردانش چون مرحوم فقید قدیر یزدانی یاد میکند. از مناعت طبع فریدون اسماعیل زاده که در کسوت معلمی و علیرغم محدودیتهای شدید مالی و تنگناهای مادی همواره با عزت نفسش در برابر تمامی مشکلات پا بر جا و سر بلند ایستاد و فریفته ظواهر و مادیات نگردید سخن به میان میآورد.
محمد نوری سنگنورد، دیواره نورد، خطالرأس پیما، غارنورد و فعال در صعودهای زمستانی و از چهرههای بسیار درخشان کوهنوردی ایران و کوهنورد بسیار خوش خلق و خو، دلسوز و یاریرسان در تمامی امور کوهنوردی و بسیار دوست داشتنی و از افتخارات کوهنوردی کشور میباشد.
برخی از صعودهای تاریخی ایشان
- اولین صعود زمستانی انفرادی دیواره علمکوه از مسیر آرش در سال 1369 (صعودهای زمستانی دیگر دیواره علمکوه علیرغم تلاشهای گروههای مهم کوهنوردی تاکنون هیچکدام موفق نبودهاند)؛
- پیمایش سبکبار غار پراو به مدت 275 ساعت و 12 روز با شادروان قدیر یزدانی؛
- صعود قله کمونیزم (7495 متر)؛
- صعود قله خانتنگری (7010 متر)؛
- عضو تیم فدراسیون کوهنوردی برای صعود به قله گاشربروم (8035 متر)؛
- صعودهای زمستانی بسیاری از قلل ایران از جمله شاه شهیدان، هفتخوان (با همراهی عباس محمدی)، دیواره علمکوه (با همراهی ابراهیم بابایی و ایشخان ابراهیمی (ناموفق))، قله سیاه کمان، چالون، دماوند و صعود انفرادی دیواره علمکوه (با سه شبمانی در روی دیواره در سال 69)؛
- صعودهای خطالرأسی زمستانی: خطالرأس غربی البرز (10 روز)، خطالرأس بزرگ البرز از دماوند به علمکوه، صعودهای خطالرأسی در علمکوه، دوبرار و …
از همراهان ایشان، استاد بزرگ کوهنوردی ایران ابراهیم بابایی، کیومرث بابازاده، فریدون اسماعیلزاده، محمد پور، عباس محمدی، ایشخان ابراهیمی، قدیر یزدانی و … میباشند.
بر ما واجب است تا با یادآوری، به پیشینهی پر از افتخار و تجارب گرانقدر بزرگان خویش در عرصه کوهنوردی بنگریم و بدان ارج نهیم و با اندیشیدن بر نوع و چگونگی اجرای این برنامههای ماندگار حاصل از تلاش بزرگان کوهنوردی کشورمان، افقهای نویی را در این عرصه ترسیم نماییم.

دانلود فایل PDF گزارش صعود زمستانی انفرادی دیواره علمکوه از مسیر آرش (زمستان سال 1369)
برای این استاد گرانقدر آرزوی طول عمر و سلامتی داریم.
مدیر ارجمند سایت عاشقان طبیعت ایران
با سلام و درود به شما: سایت خوب شما را بررسی کردم و تبریک میگم. پیشکسوتان و بزرگان عرصه کوهنوردی بی تردید در مجموعه جوامع مختلف ورزشی کشور اگر نگوییم بی همانند که بی تردید کم نظیر هستند. (چه از نظر دانش فنی و چه از نظر روحیه و چه از نظر سجایای اخلاقی) زیاده نیست اگر بگویم احترام به پیشکسوتان و بزرگان کوهنوردی از خصایل بارز و ارزشمند در بین کوهنوردان است. سایت شما نیز حکایت از همین منش نیک را دارد. از این رو قبل از هر چیز از زحمات شما سپاسگزارم، اما برای تداوم این راه و تکمیل آن لطفا این کار را ادامه دهید تا الگوها و پیشکسوتانی که هر یک زحمات زیاد و بی منتی را از سر عشق به طبیعت برای کوهنوردی کشور کشیده اند نامشان زنده باقی بماند و نسل جدید و نسلهای آینده از آنها سر مشق بگیرند. لذا خواهشمندام از بزرگانی چون: مهندس ابوالقاسم نوروزی، استاد کاظم گیلان پور، استاد مهدی احمد سرتیپ، جناب دکتر حسن صالحی مقدم، استاد عزیز ا… خلج، شادروان محمد داودی، استاد باقر عیوضی و دیگر بزرگان و پیشکسوتان نیز یاد شود و آنها را مد نظر قرار داده و به این عزیزان نیز اشاره شود. ادامه این کار می تواند تاریخی از کوهنوردی کشور را به دست دهد که ماندگار خواهد شد.
با آرزوی بهترینها برای شما
رضا چهکنوئی
با درود و سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرانقدر؛
از اینکه وقت ارزشمند خود را صرف مطالعه مطالب این وبسایت نمودید کمال تشکر را دارم؛ همچنین از شما برای راهنمایی و نیز پیشنهاد ادامه این مسیر نیز ممنون و متشکرم؛ برگرفته از پیام شما متن ابتدای مطلب بزرگان کوهنوردی ایران را نیز ویرایش نمودم و خود را متعهد میدانم تا در این راه و تکمیل هرچه بهتر و بیشتر فهرست بزرگان کوهنوردی ایران به مرور اقدام نموده و در فرصتهای مختلف افراد و چهرهها و بزرگان کوهنوردی ایران را که چه گمنام و چه مشهور هستند به این مطلب اضافه کنم تا طبق فرمایش جنابعالی سرمشقی باشد برای علاقهمندان و دوستداران کوهنوردی ایران زمین.
با آرزوی سلامتی و شادکامی
حامد اسپرهم
بسیار لذت بردم از تارنمای زیبا و خواندنیتون، تک تک این عزیزان باعث افتخار ایران وایرانیان هستند .
جا داره در این میان از عموی خودم آقای کاظم شریفی یادی کرده باشم که فاتح کوه مون بلان در کشور فرانسه از طرف فدراسیون اسکی وکوه نوردی در دوره پیش و همچنین فاتح/ مربی چندین باره قله دماوندبودند.
با تشکر از شما