گزارش صعود به قله سبلان
اطلاعات برنامه
عنوان برنامه: صعود به قله سبلان به ارتفاع ۴۸۱۱ متر
زمان برنامه: ۱۳ لغایت ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
حرکت: تهران، ساعت ۸ بعدازظهر (توسط خودروهای شخصی)
مسیر صعود: آبگرم شابیل، پناهگاه (حسینیه سبلان)
سرپرست گروه: آقای شهرام ثقفی
راهنمای مسیر: آقای قدیر حمیدی
همنوردان: خانم نورا صیامی و آقایان حمیدرضا صادقی، احسان کوچه مشکی، حامد اسپرهم، رامین ستار، علی صادقی، پویا مؤمن، پویا بنایی، کاظم اسپرهم، محمدحسن ستار، محمد هوشیار، امیر هوشنگ قاسمی.
تاریخ صعود: پنجشنبه ۱۵ مرداد ۹۴
آغاز صود به قله: ساعت ۴ صبح
صعود به قله: ساعت ۱۱ ظهر
آغاز فرود به سمت پناهگاه سبلان: ساعت ۱۲:۱۵ ظهر
بازگشت گروه به پناهگاه سبلان: ساعت ۱۵ بعدازظهر
بازگشت به شابیل: ساعت ۱۷ بعدازظهر
سبلان را باید رفت و دید، که شنیدن کی بود مانند دیدن!
به هر تقدیر وظیفه ما نوشتن و وصف تجربیاتی است که به دست آمد، شاید که مفید آید.
درباره قله سبلان
صعود به قله سبلان که با اختلاف کمی از قله علمکوه به عنوان سومین قله مرتفع ایران به حساب میآید و معمولا در تمام فصول سال در قله آن میتوانیم شاهد برف باشیم بسیار جذاب و هیجانانگیز خواهد بود.
اطراف این آتشفشان خاموش، آبگرمهای جوشانی میزبان گردشگران است. این کوه در استان اردبیل قرار دارد و برای صعود به قله سبلان مسیرهای مختلفی از هر طرف آن میتوان پیدا کرد. ما با توجه به شرایط گروه، مسیر جبهه شمال شرق قله سبلان را که از شابیل به پناهگاه میرسد، برای صعود به قله سبلان انتخاب کردیم.
از مدتها پیش رویای ایستادن کنار دریاچه قله سبلان در ذهن تک تک همنوردان گروه کوهنوردی عطا بود و همواره آن را آرزویی در کوهنوردی برای خود میپنداشتند.
در سالهای قبل چندین بار پیشنهاد صعود به قله سبلان در گروه مطرح شده بود و هربار بنا به دلایلی با استقبال روبرو نشده بود تا تیرماه امسال ۱۳۹۴ که این بار پیشنهاد بنده با استقبال حداکثری اعضا روبرو شد و پس از آن با هماهنگیهای انجام گرفته بنا بر آن شد که این برنامه در تاریخ ۱۳ لغایت ۱۵ مرداد انجام پذیرد.
در میان دوستان و همنوردان گروه عطا ذوق و شوق جالبی براه افتاده بود و همگی لحظه شماری میکردند برای رسیدن روز اجرای برنامه.
سرانجام طبق برنامه اعلام شده در گروه، همنوردان همگی با کمی پس و پیش حدود ساعت ۸ شب از محل عوارضی سابق تهران – کرج به سمت شهر اردبیل براه افتادیم.
حدود ساعت ۵ صبح به شهر اردبیل رسیدیم و با پیشنهاد دوستان مستقیما برای صرف صبحانه راهی یکی از طباخیها شدیم و کلهپاچه لذیذی رو میل کردیم که جای همه دوستان رو حسابی خالی کردیم. روز چهارشنبه ۱۴ مرداد بود و گروه در منزل پدر بزرگم به استراحت پرداخت تا خستگی رانندگی شبانه از تن بدر شود.
همگی خود را آماده صعود به قله سبلان کرده بودند و حدود ساعت ۲ ظهر به سمت مشگین شهر حرکت کردیم و از آنجا از مسیر روستای لاهرود به آبگرم شابیل رفتیم و در آنجا بعد از آماده کردن کوله بارها توسط ۲ لندرور به سمت پناهگاه سبلان به راه افتادیم. مناظر اطراف جاده خاکی فوقالعاده زیبا و دیدنی بود ولی تکانهای شدید درون ماشین امکان توجه به مناظر اطراف رو به ما نمیداد.
ماشین اول به پناهگاه سبلان رسیده بود ولی ماشین دوم دو بار طی مسیر به مشکل فنی برخورد کرد که بار اول دوستان که همگی تکنسین فنی خودرو شده بودند توانستند مشکل پروانه موتور رو حل کنند ولی در پیچ بالاتر مشکلی جدیتر پیش آمد که حل شدنی نبود، پس منتظر ماشین بعدی شدیم.
در مدتی که منتظر ماشین بعدی بودیم در اطراف گشتی زدیم که با برکهای زیبا و رویایی مواجه شدیم و کلی عکس گرفتیم. در کنار چشمهای که از دل سنگ میجوشید کمی نشستیم و در خنکای نسیمی که از سمت غرب میوزید منتظر لندرور بعدی ماندیم.
بالاخره با ساعتی تاخیر نسبت به دوستان دیگرمان به پناهگاه سبلان رسیدیم و بلافاصله مشغول برپایی چادرهایمان شدیم و محل استقرارمان را در کمپ مشخص کردیم همه چادرهایمان را در کنار هم قرار دادیم تا از بودن در کنار هم لذت بیشتری برده و درباره صعود به قله سبلان بیشتر با هم صحبت کنیم.
همگی ذوق خاصی داشتیم. فضای کمپ سرشار از انرژی بود پر از هیاهو رفت و آمد متوالی لندرورهایی که کوهنوردان و عاشقان طبیعت رو به پناهگاه سبلان میرساندند.
کم کم هوا رو به سردی میرفت و چه مناظر زیبایی از لحظات غروب روبروی چشمهای ما بود. لباسهای گرمتری پوشیدیم و کمی در محیط کمپ به قدم زدن و عکاسی پرداختیم و پس از ساعتی و صرف مختصر غذای سبکی به استراحت پرداختیم تا سرحال و پرانرژی در ساعت ۴ صبح صعود را آغاز کنیم.
ساعت ۳ بامداد روز پنجشنبه ۱۵ مرداد ۹۴ بود گویا کسی زنگ ساعت برای بیداری کوک نکرده بود و عدهای از شوقشان پیش از ساعت ۳ بیدار شده بودند! روز، روز تاریخی گروه عطا برای صعود به قله سبلان بود.
در ساعت ۴ گروه عطا با شمارش صف، (۱۴ نفر) قدم در راه پاکوب به سمت قله میگذارد. بیشتر افراد گروه برای نخستین بار است که میخواهند به قله سبلان پا بگذارند و حتی شاید بتوان گفت برای اولین بار به چنین ارتفاعی نزدیک میشوند.
قدمها را آهسته و پیوسته به دنبال سرقدم برمیداریم و گاهگاه به پشت سر نگاهی انداخته و دورنمای کمپ را نگاه میکنیم و مدام از یکدیگر میپرسیم رفقا الان در چه ارتفاعی هستیم…!؟
انگار بعضی دوستان قدمهایشان را شمارش میکنند برای گذر از ارتفاع ۴۰۰۰. گاهی به مناظر زیبای پشت سر و اطراف کوه سبلان نگاهی میاندازیم و زیر لب شکر خداوند بابت نعمات پیدا و پنهانش میکنیم.
مسیر پاکوب با شیب معمولی و در بیشتر نقاط به صورت زیگزاگ میباشد و پیمودن آن دشواری خاصی ندارد. تنها باید دقت شود که به مسیرهای نادرست منحرف نشویم که در این منطقه زیاد رخ میدهد و به همین دلیل در نقاطی با نصب علامت پرچم مسیر صحیح مشخص شده.
در حدود ارتفاع ۳۸۰۰ دو تن از همنوردانمون که مسنتر از باقی رفقا بودند و برای اولین بار پا به این ارتفاع میگذاشتند تصمیم به ماندن و بازگشت به کمپ گرفتند گروه نیز بعد از مکث کوتاهی به راه خود ادامه داد.
اندک اندک که ارتفاع زیادتر میشد اثرات خود را نیز در افراد به شکلهای مختلف نشان میداد. در ارتفاع ۴۰۰۰ بودیم و لحظه زیبای طلوع رو مشاهده میکردیم صحنهای فوقالعاده که شاید تا بحال به این زیبایی ندیده بودیم. در محلی ایستادیم و مشغول عکاسی شدیم و از تماشای طلوع لذت بردیم.
در این قسمت هم دو نفر از همنوردان خوبمان از گروه جدا شدند و تصمیم به ماندن گرفتند. به منطقه خسته نباشید رسیدیم که باز دو نفر از دوستان ترک گروه گفتند و ماندن را انتخاب کردند شاید ارتفاع و خستگی و کمی هم سردی هوا روی آنها اثر گذاشته بود و دیگر توان ادامه مسیر را نداشتند.
به هرحال گروه به مسیر ادامه داد و قدمها آهستهتر و نفسها تندتر برای قسمت پایانی صعود حرکت را سخت کرده و عدهای را دچار مشکلات ارتفاعزدگی از قبیل سردرد و حالت تهوع نمود.
شش نفر از همنوردان با سرقدمی آقا شهرام کمی پیشتر بودند و من هم که با باقی همنوردان قدمها را برمیداشتم حالا تنها مانده بودم و بایستی خودم را به گروه میرساندم.
من کمی کندتر به هر ترتیب خود را به سنگ محراب رساندم و پس از توقفی کوتاه مابقی راه که شیب چندانی نداشت را دنبال کردم تا از میانه رگههای برف گذشتم و رأس ساعت ۱۱:۱۵ ظهر به دهانه کوه آتشفشان سبلان رسیدم.
گروه همگی دستهایشان بالا بود و چون فکر میکردند که من هم همراه باقی رفقا تصمیم به بازگشت به کمپ گرفتم و به قله نخواهم آمد، خوشحال و متعجب دست تکان میدادند. بالاخره رسیدم لحظه باشکوه و غیرقابل وصفی بود.
یکی از رویاهایم در کوهنوردی و طبیعتگردی به واقعیت تبدیل شده بود با دیدن همنوردانم در گروه کوهنوردی عطا به هم خسته نباشید و خداقوت گفتیم.
این صعود رو به یکدیگر تبریک گفتیم. من هم که اندکی بیشتر از گروه خسته بودم با پذیرایی گروه مواجه شدم.
لحظه مواجه شدن با این منظره بسیار شعفانگیز است و برای لحظاتی سختی راه و شرایط ارتفاع را از یادمان میبرد و محو تماشا در کنار دریاچه به مشاهده آیهها و نشانههای الهی مینشینیم. دلم نمیآید در اینجا شکرگزاری خدا را به تاخیر اندازم پس سجدهای کردم و سپاس خداوند را گفتم که قدرت و توان داد تا بتوانم در کنار این همه زیبایی قرار گرفته و لذت ببرم.
چای و نسکافه با آب دریاچه چه مزهای داد. بعد از رفع خستگی مشغول گرفتن عکسهای پیدرپی شدیم شاید در دل خود این فکر را داشتیم که ممکن است نتوانیم بار دیگر این دریاچه زیبا را ببینیم. ولی همانجا به همه افراد گروه این وعده را دادم که این برنامه تبدیل به برنامه سالانه شده و گروه عطا هر سال در شرایط مناسب در فصل صعود به قله سبلان این برنامه را اجرا کند، که همگی استقبال کردند.
بازگشت ما برخلاف صعود وضعیتی خاص پیدا کرد به گونهای که پس از پایین رفتن از سمت سنگ محراب و پس از گذر از شیب تند و رسیدن به منطقه خسته نباشید فاصلهای بین من و دو تن از همنوردان ایجاد شد و پس از ادامه راه خود را بالای یخچال یافتم و مشخص شد که به دلیل خستگی و شاید کم دقتی خودم از مسیر اصلی دور شدم و به سمت چپ منحرف شده بودم.
مقداری به سمت پایین ادامه مسیر دادم که سرانجام به نقطهای رسیدم که به هیچ وجه امکان پایینتر رفتن نداشتم پس کمی توقف کردم و خوب به ادامه راه توجه کردم و تصمیم گرفتم در عرض شیب را طی کنم تا بلکه مسیر اصلی را رویت کنم.
حدود یکساعت راه را به سختی طی کردم مسیر سخت و پر از سنگهای تیز و شیب تند که حتی استفاده از باتومها هم برایم ممکن نبود، در این میان تماشای مناظر و پوشش گیاهی زیبای مسیر برایم بسیار زیبا و جذاب بود به هر نحوی بود این مسیر انتخابی ولی دشوار رو طی کردم و بصورت اتفاقی صدای صحبتهای آقا شهرام و آقا احسان را شنیدم و بسیار خوشحال شدم.
سعی کردم به سمت صدا حرکت کنم با کمی طی مسیر به ایشان رسیدم. ظاهرا ایشان هم از مسیر جدا شده و راه اشتباهی در پیش گرفته بودند.
هر سه ایستادیم و کمی به راه نگاه کردیم و دو مسیر انتخاب کردیم من و احسان از سمت شیب تندتر و آقا شهرام از سمتی که من و احسان فکر میکردیم عبور از آن خیلی دشوارتر است به راه افتادیم با هر سختی و زحمتی بود شیب رو طی کردیم و بالاخره بالای مسیر اصلی قرار گرفتیم.
در این ناحیه اندکی با شن اسکی توانستیم فاصله زیادی رو طی کنیم و به مسیر اصلی برسیم. حسابی خسته بودیم و فقط به فکر رسیدن به کمپ و کمی استراحت بودیم. قمقمه آب هم خالی شده بود و تشنه به سمت کمپ ادامه مسیر دادیم در نهایت ساعت ۱۵:۱۵ به کمپ رسیدیم و نزد باقی گروه که به قله نرسیده بودند و به کمپ برگشته بودند رفتیم و بعد از ساعتی استراحت و بستن کولهها و چادرها سوار بر ۲ لندرور به سمت شابیل بازگشتیم.
ساعت ۵ عصر همگی گروه به آبگرم شابیل رفتیم تا غبار خستگی از تن بشوییم و خستگی راه را از تن بدر کنیم. با بازگشت به سمت اردبیل و استراحت در منزل پدربزرگ به برنامه خاتمه دادیم البته این برنامه و این سفر گروهی برای ۷ نفری که به قله صعود کرده بودیم بسیار عالی پیشرفته بود و همگی خوشحال از موفقیتآمیز بودن صعودمان صبح روز جمعه به سمت تهران حرکت کردیم.
جای دارد در اینجا از آقایان همنورد کاظم اسپرهم و قدیر حمیدی که نقش مهمی در اجرای برنامه صعود به قله سبلان داشتند تشکر و سپاس به عمل آید. همچنین دیگر دوستان که هر کدام به نحوی گوشهای از کارها را همراهی کردند تشکری جداگانه میشود و به خاطر نیاوردن نامشان عذرخواهی میکنم و نام خود را هم پای این گزارش نمیآورم تا دور هم باشیم و بیحساب!
عزت زیاد – همیشه برفراز باشید
واقعا مرسی جای ماهایی که نتونستیم بیایم و خالی کردین ادممین عزیز. و سپاس بابت گزارش زیبا و پر انرژیت. موفقیت روزافزون برای شما و گروه عاشقان طبیعت ایران رو آرزو میکنم. به امید روز های عالی تر
ممنونم سینا جان، امیدوارم در برنامه های بعدی کنارمون باشی، مطمئنا بیشتر بهمون خوش میگذره
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت admin عزیز ، ممنونم بابت توضیحات کامل و معرفی کامل اعزاء محترم گروه کوه نوردی عطا
بسیار برنامه خوب و کاملی بود ، امید وارم در آینده نزدیک سعود های بیشتری داشته باشم در کنار گروه
جای دوستانی هم که نتونستن بیان سبز بود ،واقعا
رامین جان، گروه عطا با حضور تک تک شما دوستان هست که شکل میگیره پس از شما باید تشکر کرد برای حضورتون در برنامه ها – بابت تلاشت در بهتر برگزار شدن برنامه ازت تشکر میکنم.
راستی یادم رفت (سعود) واسه عربستان سعودیه، اون (صعود) هست مجید جان دلبندم..!
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت تمامی دوستان و همنوردان گل
جا داره اول از آقا حامد و پدر گرامیشان بابت زحمات زیاد و هماهنگی این صعود لذت بخش تشکر ویژه داشته باشم
دوم عرض خسته نباشید به تمامی همسفران و همقدم های عزیز که لحظات خوشی را کنارشان تجربه کردم. و آخرین مطلب تشکر بسیار ویژه از ادمین عزیز (آقا حامد) برای گزارش فوق العاده
به امید صعود های آتی
پویا جان حضور شما باعث شادابی و انرژی بیشتر بین دوستان میشه حضور یکایک شما دوستان هست که گروه رو تشکیل میده منم از حضور گرم و صمیمانت در این برنامه تشکر میکنم و امیدوارم در برنامه های آتی هم با گروه هم قدم باشی.
مظهر شادی و شادابیست کوه
مادر عشق و خوش آدابیست کوه
مأمن رنجور تن را روح کوه
مدفن هر غصه و اندوه کوه
عالی بود – ممنون
ان شاالله من هم بتونم در برنامه های بعد کنارتون باشم.
خوشحال میشیم شما هم همقدم باشید با گروه
درود بر شما … خدا قوت
سپاس همنورد – تشکر از بازدید و دیدگاهتون